الحمدلله،
نمی دانیم که احادیث ضعیف یا صحیحی در مورد کردها وارد شده باشد.
اما پیامبر صلی الله علیه وسلم صحابه ی کرد زبان داشتند بنام "جابان" رضی الله عنه که می توانید در کتابهای (أسد الغابة) ابن الأثیر، و در (تجرید أسماء الصحابة) حافظ ذهبی، و در کتاب (الإصابة فی تمییز الصحابة) ابن حَجَر عَسْقلانی مختصری درباره ی ایشان بیابید.
گفته می شود که جابان رضی الله عنه قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم به مدینه وارد حجاز شدند و همانجا اسلام آوردند و با ایشان به مدینه هجرت نمودند، بنابراین جابان رضی الله عنه جزو مهاجرین بودند.
او فرزندی بنام میمون با کنیه (ابوبصیر) داشته که ایشان جزو تابعین هستند و گفته شده که او نیز صحابی بوده..
تابعی بزرگوار میمون بن جابان از پدرش روایت کرده که او (جابان) گفت: « سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم غیر مرة، حتی بلغ عشراً، یقول: أیما رجل تزوج امرأة وهو ینوی أن لا یعطیها صداقها، لقی الله عز وجل زانیاً»
یعنی: چندین بار از پیامبر صلی الله علیه وسلم شنیدم حتی به ده بار هم رسید که می فرمود: هرگاه مردی زنی را به ازدواج خود درآورد ولی قصد ندادن مهریه اش را داشته باشد، بعنوان زانی خداوند متعال را ملاقات خواهد نمود.
این روایت را ابن مَنْـده، از أبی سعید مولی بنی هاشم، از أبی خالد از میمون کردی نقل کرده که در کتاب (الإصابة فی تمییز الصحابة) ذکر شده است.
همچنین ابونعیم اصبهانی در کتاب "معرفة الصحابه" قسمتی را به "ابو میمون" اختصاص داده و نوشته: «أبو میمون قیل : إن اسمه جابان، سمع النبی صلی الله علیه وسلم غیر مرة ، روی حدیثه : أبو خلدة، عن میمون بن جابان، عن أبیه» "معرفة الصحابة" (21/89).
یعنی: «ابو میمون که گفته شده اسم او جابان است، بیشتر از یکبار از پیامبر صلی الله علیه وسلم حدیث شنیده است، و حدیث او را ابوخلده از میمون از پدرش (جابان) روایت کرده است
و باز ابونعیم در مورد پسر او (میمون) قسمتی را اختصاص داده و روایتهای او را نیز آورده است: «میمون الکردی، عن أبیه وقیل : اسمه جابان
6474- حدثنا سلیمان بن أحمد ، ثنا محمد بن علی بن زید الصائغ ، ثنا أحمد بن عمر العلاف الرازی ، قال : ثنا أبو سعید ، مولی بنی هاشم ، عن أبی خلدة ، قال : سمعت میمونا الکردی ، وهو عند مالک بن دینار ، فقال له مالک بن دینار: ما للشیخ لا یحدث عن أبیه ؟ فإن أباک قد أدرک النبی صلی الله علیه وسلم ، وسمع منه، فقال میمون : کان أبی لا یحدثنا عن النبی صلی الله علیه وسلم مخافة أن یزید أو ینقص ، وقال: سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول : « من کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار»
یعنی: «میمون کردی، از پدرش که گفته شده اسم او جابان است.
سلیمان بن أحمد برای ما بازگو کرد: محمد بن علی بن زید الصائغ برای ما بازگو کرد: أحمد بن عمر العلاف الرازی برای ما بازگو کرد: أبو سعید مولی بنی هاشم از أبی خلدة برای ما بازگو کرد: میمون کُردی نزد مالک بن دینار بود که شنیدم مالک بن دینار به وی گفت: چرا شیخ از پدرش برای ما حدیثی نقل نمی کند؟ چرا که پدر تو پیامبر صلی الله علیه وسلم را ملاقات کرده است و از او شنیده، میمون گفت: پدرم زیاد از پیامبر صلی الله علیه وسلم حدیث روایت نمی کرد زیرا می ترسید که آنرا کم و زیاد نقل کند، و می گفت: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه وسلم می فرمود: «هرکس عمدا بر من دروغ ببندد پس جایگاه خویش را در آتش مهیا ببیند».
6475 - ولکن سأحدثکم بحدیث سمعته یحدث به غیر مرة ، ولا مرتین ولا ثلاث ، یقول : سمعت النبی صلی الله علیه وسلم یقول: «أیما رجل تزوج امرأة تزوجها یوم تزوجها ، وهو لا یرید أن یعطیها مهرها ، لقی الله عز وجل یوم القیامة وهو زان ، وأیما رجل استدان دینارا ، وهو لا یرید أداءه فمات ولم یؤده ، لقی الله عز وجل یوم القیامة سارقا»
اما حدیثی را برایتان روایت می کنم که پدرم بیش از یکبار آنرا نقل می کرد یعنی نه دو بار و نه سه بار (بلکه بیشتر)، می گفت: شنیدم که پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرمود: «هرگاه مردی زنی را به ازدواج خود درآورد ولی قصد ندادن مهریه اش را داشته باشد، بعنوان زانی خداوند متعال را ملاقات خواهد نمود، و هر مردی که دیناری را به قرض بگیرد و قصد پس دادن آنرا نداشته باشد و بمیرد و قرضش را ادا نکند، در روز قیامت بعنوان یک سارق خدا را ملاقات می کند»."معرفة الصحابة" (21/252-254).
نام جابان کُردی و پسرش ابوبصیر در مروج الذهب مسعودی ـ دایره المعارف اسلامی ـ طبقات الکبری سبکی ـ قاموس المحیط فیروزآبادی ـ مغازی ابن اسحاق و فتوح الشام واقدی آمده است.
ابن اسحاق و طبری می گویند که ابوبصیر فرزند جابان الکُردی در مکه توسط مشرکین زندانی و شکنجه شده و از هجرت او جلوگیری میکردند، پس این افراد در مکه و قبل از هجرت به حضور رسول خدا رسیده و مسلمان شدهاند.
اما منظور سوال کننده را از جمله (در زمان دیگر خلفا جه به سر مردم کرد زبان آمد) نمی دانیم؟! ملت کرد هم مانند دیگر ملتهای دیگر بر اثر مجاهدت و تلاشهای اصحاب بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وسلم بویژه در زمان خلافت عمر ابن خطاب رضی الله عنه به دین هدایت و سعات – اسلام- مشرف شدند، و از آنزمان بجای دین خرافات و شرک مجوسیت بعنوان مسلمانانی در ارتش اسلام قرار گرفتند و همراه سایر برادران خود در دیگر اقوام به اسلام و مسلمین خدمت کردند.
در ابتدا در سال 18 هجری سپاهیان کُرد به همراه سپاهیان ساسانی در منطقه احواز با مجاهدین روبرو شدند، ابن جریر به سند خود از سیف از اساتیدش مینویسد که کردها و گروهی از فارسها تجمع بزرگی برای رویارویی با مسلمانان تدارک دیده بودند. در نواحی اهواز ابو موسی با آنها برخورد کرد ولی قبل از فتح، راهی اصفهان شد و ربیع بن زیاد را به جای خود گذاشت و مسلمانان پس از نبرد سختی با کردها، آنها را شکست دادند و غنایم بیشماری به دست آوردند و خبر فتح با خمس غنایم را نزد عمر رضی الله عنه فرستادند. تهذیب وترتیب البدایة والنهایة ص172 .
و بعدها در سال 21 هجری به دستور عمر ابن خطاب رضی الله عنه ارتشی از مجاهدین صحابه عازم (شهرزور : ناحیه ای از کردستان) شدند که در آنجا مجاهدین شکست خوردند ولی بعدا با اعزام لشکر دیگری موفق به فتح آنجا شدند.
والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com