شیوه و روش های شیطان در گمراه سازی انسانها (قسمت دوم)
 

شیوه و روش های شیطان در گمراه سازی انسانها (قسمت دوم)

شیوه و روش های شیطان در گمراه سازی انسانها (قسمت دوم)

8- شیطان بوسیله دوستانش مؤمنین را می ترساند

از جمله آرزوهای شیطان این است که مؤمنان را توسط لشکریان و دوستان خود بترساند تا مؤمنان علیه شیطان و دوستانش جهاد نکنند و آنها را به معروف راهنمایی و از منکر بازندارند. این از بزرگترین ترفند و حیله های شیطان با اهل ایمان است، خداوند سبحان ما را از این مکر و حیله شیطان مطلع ساخته است:

« إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ». آل عمران:175

فتاده می گوید: ترسانیدن بوسیله دوستان خود، یعنی اینکه دوستانی در نظر شما بزرگ و مبهم جلوه میدهد، این است که خداوند فرمود:

« فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ». آل عمران: 175

پس هرگاه ایمان انسان قوی باشد، ترس دوستان شیطان از دل آنها زدوده می شود و هرگاه ایمان ضعیف باشد ترس از دوستان شیطان و شیطان تقویت می شود.

9- شیطان از راهی وارد میشود که انسان خواهان آن است

علامه ابن قیم در این باره می فرماید: شیطان مانند خون در رگ و ریشه انسان جریان دارد تا اینکه با نفس انسان همراه می شود از آنچه که برای نفس مورد پسند هستند، دریافت می کند و هرگاه نفس چیز پسندیده خود را دنبال کند، شیطان برای دست آوردن آن به او کمک می کند و از همین باب وارد می شود، دوستان و حامیانش را که انسانها هستند چنین تعلیم می دهد: هرگاه دوستان شیطان می خواهند به اهداف پلیدشان برسند؟ همدیگر را از همین راه (راهی که مورد پسند نفس است) کمک می کنند، زیرا هر کس از این دروازه وارد شود تا نیازش را تأمین کند، به هدف می رسد و هر کس از غیر این دروازه داخل شود، دروازه را بسته و ممنوع الورود مییابد. (اغاثةاللهفان: 1/132 .)

شیطان از همین راه بر آدم و حوا وارد شد، همانگونه که خداوند می فرماید:

« وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ». الأعراف: 20

ابن قیم می فرماید: شیطان از گرایش آدم و حوا تفتیش کرد و دریافت که آنها به ماندن در بهشت و نعمت های سرمدی خداوند، گرایش عمیق دارند و اطمینان یافت که جز از این راه نمی تواند آنها را فریب بدهد، لذا برای آنان سوگند یاد کرد مبنی بر اینکه خیر خواه آنان است و گفت:

« مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ». الأعراف: 20

10- القاء شبهات

از جمله ابزارهایی که شیطان توسط آن فرزندان آدم را به گمراهی می کشاند، ایجاد تزلزل در عقیده بوسیله القاء شکوک و شبهات است. رسول الله صلی الله علیه وسلم از برخی از این گونه شبیهات ما را بر حذر داشته است. در بخاری و مسلم از ابو هریره رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«یأتی الشیطان أحدکم فیقول: من خلق کذا وکذا؟ من خلق کذا؟ حتی یقول: من خلق ربک؟ فإذا بلغه فلیستعذ بالله ولیْنتهِ».

(شیطان پیش شما می آید و می گوید: فلان چیز را چه کسی آفریده است؟ فلان چیز را چه کسی آفریده است؟ تا باینجا می رسد که می گوید: چه کسی پروردگار شما را آفریده است؟ هرگاه انسان با چنین سؤالی مواجه شد از شرارت شیطان به خدا پناه جوید و سعی کند تا شکار چنین وسوسه ای نشود).( بخاری: 6/336 شماره: 32770.)

حتی صحابه رضی الله عنه از شک و شبهه های شیطان جان سالم بدر نبرده اند، بعضی از اصحاب نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم میآمدند و از شک و وسوسه های شیطانی شکایت میکردند. در صحیح مسلم از حضرت ابروهریره رضی الله عنه روایت شده که می گوید: عده ای از اصحاب نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدند و پرسیدند: ای رسول خدا! گاهی دچار وسوسه ای می شویم که نمی توانیم آن را بر زبان بیاوریم و تکلم بدان را گناه عظیم می پنداریم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «آنچه شما حس می کنید، عین ایمان است».( مسلم: 1/119 شماره: 136 .)

عین ایمان بود که صحابه سعی می کردند تا وسوسه شیطان را از خود دور کنند و آن را نمی پسندند و تلفظ به آن را گناهی عظیم تلقی می کردند. از رسول الله صلی الله علیه وسلم درباره وسوسه سؤال شد؟ فرمود: این گونه وسوسه نشانگر ایمانی خالص است .

آری، توجه بفرمائید که صحابه رضی الله عنهم درباره دفع وسوسه های شیطان چقدر شدت رنج را تحمل می کردند . امام ابو داود در سنن خود از حضرت ابن عباس رضی الله عنه چنین روایت می کند: شخصی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: ای پیامبر خدا! گاهی ما دچار وسوسه و عارضه ای می شویم که سوختن در آتش و تبدیل شدن به زغال را ترجیح می دهیم از اینکه آن را بر زبان بیاوریم. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خدا را سپاس که مکر شیطان را به وسوسه تبدیل کرده است.( صحیح سنن ابی داود: 3/964 شماره: 4271 .)

از جمله القائات شیطان که به منظور ایجاد شک و شبهه آن را در نفوس انسانها القاء می کند آن است که خداوند آن را برای ما بیان کرده است:

« وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ * لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ * وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» الحج: 52 - 54

(ما پیش از تو رسولی و نبیی را نفرستادهایم، مگر این که هنگامی که (آن رسول یا نبی آیات و احکام خدا را برای مردم) تلاوت کرده است اهریمن (با ایجاد وساوس و اباطیل در دل شنوندگان سست ایمان، و با پخش یاوهسرائی توسّط ذرّیّه و دارودسته خود) در تلاوت او القاء (شبهه) نموده است (و گاهی پیغمبران را شاعر، و زمانی ساحر، و وقتی ناقل افسانهها و خرافات پیشینیان جلوهگر ساخته است) . امّا خداوند آنچه را که شیطان القاء نموده است (توسّط تبلیغ و تبیین پیغمبران و دعوت و زحمت شبانهروزی پیروان ایشان در همه جا و همه آن) از میان برداشته است (و شبهات و ترّهات اهریمنان انس و جان را از صفحه دل مردمان زدوده است) و سپس آیات خود را (در برابر سخنان ناروا و دلائل نابهجای نیرنگبازان بیمایه و دسیسهبازان بیپایه) پایدار و استوار داشته است، زیرا که خدا بس آگاه (از کردار و گفتار و پندار شیطان و شیطان صفتان بوده و همه کارهایش از روی فلسفه و) دارای حکمت است (و لذا اهریمن و پیروان او را همیشه مهلت داده است تا به دسایس و وساوس خود بپردازند). این وسوسههای شیطانی (و ایجاد مشکلات در راه دعوت آسمانی توسّط مخالفان برنامههای یزدانی) بدان خاطر است که خداوند میخواهد آنها را آزمایش کسانی سازد که در دلهایشان بیماری (نفاق ریشه دوانده) است، و آزمون کسانی کند که سنگین دل (از کفر و ضلال) هستند، و مسلّماً ستمگران (منافق و کافر نام، با برنامههای الهی به ویژه اسلام) عداوت عمیق و مخالفت سختی داشته و دارند. و این که عالمان و آگاهان بدانند که آنچه (پیغمبران به مردم میگویند) حق بوده و از جانب پروردگار تو است، پس باید بدان ایمان بیاورند تا دلهایشان بدان آرام گیرد و در برابرش تسلیم و خاضع شود . قطعاً خداوند مؤمنان را به راه راست رهنمود مینماید (و شبههها و وسوسههای شیطانی را در پرتو هدایت و وحی آسمانی بدیشان میشناساند و حیران و سرگردانشان نمیگذارد)).

منظور از تمنی در آیه احساس قلبی است و معنی آیه این است که وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم با خود سخن می گفت و می اندیشید، شیطان با حیله و مکر در احساس قلبی او القائات می کرد و می گفت: اگر از خدا طلب میکردی که به ثروت و دارایی شما بیافزاید و یا اینکه از خدا میخواستی که همهی مردم ایمان بیاورند.

پس آنچه را که شیطان بوسیله وسواس در حدیث نفس رسول الله صلی الله علیه وسلم القاءکرده است، خداوند آن را باین صورت منسوخ می کند که پیامبرش را به مقصد خود (خدا) آگاه و بسوی حق راهنمائی می کند و این سخن که منظور آیه چنین است که شیطان غیر از قرآن را در قرآن داخل می کند بسیار بعید و پذیرفتنی نیست و علاوه بر آن، معصوم بودن رسول الله صلی الله علیه وسلم در امر تبلیغ با این معنی مطابقت ندارد .

شقیق در راستای توضیح شبهات والقائات شیطان که آنها را در دل انسانها القاء می کند، می گوید: هر صبح شیطان در چهار طرف من (جلو، عقب، راست و چپ) برای ایجاد شک و القائات کمین میکند و می گوید: نیازی به ترساندن از نافرمانی خداوند نیست، بی تردید خداوند بخشنده و مهربان است، آنگاه من آیه زیر را میخوانم:

« وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَی * وَمَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَا مُوسَی»طه: 82 - 83

(من قطعاً (با غفران عظیمی که دارم) میآمرزم کسی را که (از کفر و گناه خود) برگردد و (به بهترین وجه) ایمان بیاورد و کارهای شایسته بکند و سپس راهیاب بشود (و این راه را تا آخر زندگی ادامه دهد). (موسی پیشتر خود را به کوه طور رسانید . بدو گفتیم:) ای موسی! چه چیز تو را بر آن داشت که (درآمدن به کوه طور) بر قوم خود پیشی گیری؟ ).

سپس شیطان از جانب عقب نزد من میآید یعنی اینکه شیطان درباره ضایع شدن فرزندان بعد از مرگ مرا دچار وسوسه می کند، آنگاه من این آیه را می خوانم:

« وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللّهِ رِزْقُهَا ». هود: 6

(هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر این که روزیِ آن، بر عهده خدا است (و خدا روزی مناسب هر یک را در بحر و برّ میرساند) و محلّ زیست (دوران حیات) و محلّ دفن (پس از ممات) او را میداند).

و از طرف راست نزد من میآید، یعنی اینکه از ناحیه زنان می خواهد مرا در دام فریب بیاندازد، آنگاه من آیه زیر را می خوانم: « وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ». الأعراف: 128

(و سرانجام (نیک و پسندیده در گیر و دار جهان) از آن پرهیزگاران است).

و از سمت چپ نزد من میآید، یعنی اینکه شیطان می خواهد از طریق شهوات و لذات نفس وارد شود، آنگاه من آیه زیر را می خوانم: « وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ ». سبأ: 54

(میان ایشان و آنچه آرزو دارند (که پذیرش ایمان ایشان و نجات از عذاب است) جدائی افکنده میشود).

11-14- شراب، قمار، انصاب و ازلام

خداوند می فرماید:

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ» المائدة: 90 - 91

(ای مؤمنان! میخوارگی و قماربازی و بتان (سنگیی که در کنار آنها قربانی میکنید) و تیرها (و سنگها و اوراقی که برای بختآزمائی و غیبگوئی به کار میبرید، همه و همه از لحاظ معنوی) پلیدند و (ناشی از تزیین و تلقین) عمل شیطان میباشند . پس از (این کارهای) پلید دوری کنید تا این که رستگار شوید. اهریمن میخواهد از طریق میخوارگی و قماربازی در میان شما دشمنانگی و کینهتوزی ایجاد کند و شما را از یاد خدا و خواندن نماز باز دارد . پس آیا (از این دو چیزی که پلیدند، و دشمنانگی و کینهتوزی میپراکنند، و بندگان را از یاد خدا غافل میکنند، و ایشان را از همه عبادات، به ویژه نماز که مهمترین آنها است، باز میدارند) دست میکشید و بس میکنید؟! ) .

«خمر»: تمام مسکرات و مخدرات؛ «میسر»: قمار؛ «انصاب»: هر آن چیز که نصب شود تا آن را عبادت کنند، خواه سنگی باشد یا درختی، بتی یا قبری؛ و «ازلام» جام هائی بودند که بوسیله آنها شانس و قسمت را معلوم می کردند، یعنی بوسیله آنها می خواستند قسمت خود را معلوم کنند .

مثلاً روی بعضی از جامها یا تیرها یا سنگها مینوشتند: «امرنی ربی» پروردگار مرا امر کرده است.و روی بعضی دیگر مینوشتند: «نهانی ربی» پروردگار مرا منع کرده است. هرگاه کسی میخواست به مسافرت برود یا ازدواج کند، دستش را در ظرفی که این سنگها یا جام ها در آن بودند، داخل می کرد، اگر فنجان یا سنگی بیرون می آمد که در آن نوشته بود «خدا امر کرده است» آنگاه آن شخص برای ازدواج اقدام می کرد یا به سفرش ادامه می داد و اگر سنگ یا فنجانی بیرون می آمد که در آن نوشته بود « خدا مرا از این کار منع کرده است»، آنگاه آن شخص کارش را ترک می کرد.

شیطان بنیآدم را برای انجام این چهار عمل تشویق می کرد، زیرا اینها در واقع از اعمال گمراه کننده بودند و به نتائج بسیار خطرناکی منجر می شدند، شراب عقل و هوش را از بین می برد و آنگاه که عقل و درک از دست برود، انسان مرتکب محرمات شده و فرامین الهی را ترک می کند و به مهلکات روی می آورد و به بندگان خدا اذیت و آزار می رساند.

ابن کثیر در تفسیر خود از عثمان بن عفان رضی الله عنه نقل کرده است که فرمود: از شراب بپرهیزید زیرا شراب منبع و مرکز تمام بدی ها است .

ابن کثیر در ادامه می گوید: در امت های گذشته مردی بود که از مردم عزلت گزید و به عبادت پرداخت. زن بدکاری با وی آشنا شد و کنیز خود را نزد آن مرد عابد فرستاد تا او را در جریانی گواه قرار دهد. مرد عابد همراه با کنیز وارد منزل شد، هر دری را که کنیز برای وارد شدن عابد باز می کرد دوباره آن را قفل می زد. در پایان به اطاقی رسیدند که زن بسیار خوبصورتی در آنجا نشسته بود و کنار او یک پسر و یک شیشه شراب نیز گذاشته بود.

زن زیبا گفت: بخدا قسم من تو را برای شاهد و گواهی نخواسته ام، بلکه منظورم این بوده تا اینکه با من عمل جنسی را انجام بدهی یا اینکه این پسر را به قتل برسانی یا از این شراب بنوشی. خلاصه اینکه زن یک جام شراب را به او نوشانید و گفت: بیشتر بیاورید، همواره می نوشید، می نوشید تا اینکه عمل بد را با این زن انجام داد و غلام را نیز کشت. آری، شراب و ایمان هرگز یک جا جمع نمی شوند، مگر اینکه یکی آن دیگری را از خود می راند . (بیهقی و ابن کثیر آن را صحیح قرار داده است .)

ابن جریر، این منذر، ابن ابی حاتم، ابو الشیخ و ابن مردویه، از ابن سعد روایت می کنند: مردی از انصار مدینه برای بعضی اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم دعوت ناهاری را تدارک دید، هنوز حرمت شراب نازل نشده بود، بر سر سفره ناهار شراب نیز بود، مهمانان بعد از تناول غذا شراب را نیز خوردند وقتی بیهوش شدند در حالت مستی در برابر همدیگر فخر و مباهات می کردند و به جنگ پرداختند. سعد بن ابی وقاص در این جنگ مورد اصابت استخوانی قرار گرفت که بینی اش چنان زخمی شد که تا دم وفات اثر زخم روی آن باقی بود.

یکی دیگر از اصحاب که قبل از نازل شدن حرمت شراب شراب نوشیده و در حالت مستی برای مردم امامت میکرد، او قرائت را وارونه خواند:« قل یا ایها الکافرون اعبد ما تعبدون) یعنی: و ای کافران عبادت می کنم آنچه را که شما عبادت می کنید .

آنگاه خداوند آیه زیر را نازل فرمود:

« لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکَارَی حَتَّیَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ ».النساء: 43

(ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حالی که مست هستید به نماز نایستید تا آن گاه که میدانید چه میگوئید).

مشاهده شده است زمانی که انسانهای مغرور و سرکش شراب را می نوشند، کارهائی مانند کارهای دیوانگان انجام می دهند، طوری که بزرگ و کوچک آنها را مورد مسخره قرار می دهند، در پیاده روها خود را دراز می کشند و عابرین آنها را زیر قدم لِه می کنند .

قمار نیز مانند شراب بیماری مهلک و خطر ناکی است، اگر در روح و روان انسان ریشه دواند، نجات و شفاء از آن بسیار دشوار است، قمار مؤثرترین روشی است برای تضییع وقت و مال، قمار کینه ها را بر می انگیزد و آدمی را به حرام وا می دارد .

شیطان انسان را به نصب و اقامه معبودی غیر از خدا دعوت می نماید تا بعنوان اِله عبادت شود. لازم به ذکر است که عبادت انصاب در عصرهای گذشته و عصر امروز رایج بوده و میباشد. شیاطین از این بت ها جدا نمی شوند و گاهی اوقات کسانی که بت ها را معبود قرار داده اند، مورد خطاب خود قرار می دهند و چیزهائی را به آنها نشان می دهند که عبادت گزاران بت ها، به بت ها اعتماد کنند و نیازهای خود را از آنها بخواهند و در مصیبت ها از آنها یاری جویند و در جنگ ها از آنها استعانت کنند، تا از اینرو بنام آنان ذبح کنند و هدیه بدهند و دور آنها برقصند و جشن برگزار کنند و محفل میلاد بگیرند. او بسیاری را از این طریق گمراه کرده است. ابراهیم علیه السلام در حالی که از خداوند طلب مینمود، چنین میگفت:

« وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ * رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ ». إبراهیم:35- 36

(و مرا و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاهدار. پروردگارا! این بتها بسیاری از مردم را گمراه ساختهاند).

قبر پرستان همواره میان مسلمانان وجود داشته اند. آنها قبر ها را در دعاهای خود محور قرار داده و نیازهای خود را با اهل قبور مطرح نموده و خواستار برآوردن آنها شده اند و بنام آنها حیوانات را ذبح می کنند و امروز بدعت جدیدی که شیطان بخاطر آن بنی آدم را مورد استهزاء قرار داده، رواج پیدا کرده است؛ و آن عبارت است از در نظر گرفتن «سرباز گمنام». می گویند: این سرّ و رمز سرباز جنگجو و جهادگر است و بوسیله نثارگان دسته گل و هدایا از وی تجلیل می شود و هرگاه کسی بخواهد به کشوری برود که در آن سرباز گمنام هست، به کنار آن بت (سرباز گمنام) می رود و هدایایی را به عنوان یاد بود و تجلیل تقدیم می دارد. لازم به ذکر است که همهی این حرکت ها مشمول عبادت انصاب هستند. حرکتی که از اعمال شیطانی است.

فالگیری:

آگاهی از امورات آینده از جمله علم غیب است که سوای خداوند کسی این علم را ندارد. اینجاست که رسول الله صلی الله علیه وسلم درباره مسافرت، ازدواج و هر امری که جوانب مفید و مضر آن برای ما روشن نیستند، استحاره را مشروع قرار داده است. از خداوند متعال خواهانیم که بهترین امور را برای ما برگزیند.

پیامبر صلی الله علیه وسلم معلوم کردن امور پنهان توسط فال را باطل گرداند، زیرا تیر و خدنگها نمی دانند که خیر و صلاح در چه اموری است، لذا مشورت کردن با آنها حکایت از نقصان عقل دارد و نشانی از فقدان علم میباشد.

راندن پرنده نیز مانند فالگیری است، کسی که قصد سفر داشت و از خانه خود بیرون می رفت، پس اگر از کنار پرنده رد می شد، پرنده را به حرکت و پرواز در می آورد، اگر آن پرنده به سمت چپ پرواز می کرد، آن سفر را میمون و مبارک تلقی می کرد، همه این گونه حرکت ها نشانی از گمراهی هستند.

15- سحر و جادو

سحر و جادو از جمله ابزارهایی است که شیطان توسط آن فرزندان آدم را به گمراهی سوق می دهد. شیاطین سحر و جادو را به انسانها می آموزند. جادو حاوی ضرر و زیان است و هیچگونه نفع و سودی در ضمن ندارد. این علم می تواند موجب جدائی میان زن و شوهر شود و تفریق میان زوجین از بزرگترین و مهمترین کارهایی است که شیطان لشکریان خود را برای انجام آن اعزام می دارد.

خداوند می فرماید:

« وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ». البقرة: 102

(و حال آن که سلیمان هرگز (دست به سحر نیالوده و) کفر نورزیده است، و بلکه (این) شیاطین صفتان گناهپیشه، کفر ورزیدهاند . (زیرا چنین سخنانی را به هم بافته و به پیغمبر خدا سلیمان افتراء بسته و به جای دستورات آسمانی، به مردم) جادو و (خرافات و از آثار بجا مانده) آنچه در بابل بر دو فرشته هاروت و ماروت نازل گردیده بود میآموزند . (دو فرشتهای که طریق سحرکردن را برای آشنائی به طرز ابطال آن به مردم یاد میدادند) و به هیچ کس چیزی نمیآموختند، مگر این که پیشاپیش بدو میگفتند: ما وسیله آزمایش هستیم کافر نشو (و آنچه به تو میآموزیم، به آشوب و کفر منتهی میگردد . آن را بشناس و خویشتن را از آن به دور دار . لیکن مردم نصیحت نپذیرفتند و از آموختههایشان سوء استفاده کردند) . از ایشان چیزهائی آموختند (و در راهی از آن استفاده کردند) که با آن میان مرد و همسرش جدائی میافکندند. (آری این شیطان صفتان گناهپیشه، کفر ورزیدند، چون این گونه یاوهگوئیها و افسانهسرائیهای گذشتگان را بهم بافتند و آن را وسیله آموزش جادو به یهودیان کردند) و حال آن که با چنین جادوی (خویش) نمیتوانند به کسی زیان برسانند مگر این که با اجازه و خواست خدا باشد . و آنان قسمتهائی را فرا میگرفتند که برایشان (از لحاظ دنیا و آخرت) زیان داشت و بدیشان سودی نمیرساند . و مسلّماً میدانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، بهرهای در آخرت نخواهد داشت . و چه زشت و ناپسند است آنچه خود را بدان فروخته (و آن را پیشه خویشتن ساختهاند) اگر میدانستند (و علم و دانشی میداشتند) .

آیا سحر و جادو حقیقت دارد؟

علماء در این باره اختلاف نظر دارند؛ بعضی بر این باورند که جادو تخیل محض است و واقیت ندارد.

« فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَی». طه: 66

((آنان طنابها و عصاهای خود را انداختند . موسی) چنان به نظرش رسید که بر اثر جادوی ایشان، به ناگاه طنابها و عصاهای آنان (مار شدهاند و میخزند و) تند راه میروند) .

برخی دیگر بر این عقیده اند که جادو تخیل نیست و واقعیت دارد، همانگونه که آیه سوره بقره به طور واضح آن را تأیید مینماید. صحیح این است که سحر و جادو بر دو قسم است:

قسم اول: تخیّل است و مبنایش ترفندهای علمی و حرکتهای سبک است.

قسم دوم: آن است که واقعیت دارد و میان زن و شوهر تفریق ایجاد می کند و به جدائی آنها میانجامد.

یهود، رسول الله صلی الله علیه وسلم را جادو کرده اند

امام بخاری از حضرت عایشه چنین نقل می کند:

شخصی بنام لبید بن الاعصم از قبیله زریق رسول الله صلی الله علیه وسلم را جادو کرده بود و برای رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین احساس می شد که دارد کاری را انجام میدهد، حال آنکه او عملی انجام نمی داد. حضرت عایشه در ادامه سخن خود می گوید: روزی یا شبی که رسول الله صلی الله علیه وسلم نزد من بود، دعا کرد و بعد فرمود: ای عایشه! متوجه شدی؟ خداوند به من جواب داد آنچه را که از وی پرسیدم، دو شخص نزد من آمدند؛ یکی کنار پاهایم و دیگری بر بالینم نشست، یکی از آنها از دیگری پرسید: ناراحتی او(رسول الله صلی الله علیه وسلم ) چیست؟ گفت: جادو شده است . گفت: چه کسی او را جادو کرده است؟ گفت: لبید بن الاعصم. گفت: در چه چیزی؟ گفت: در تار موهایی که بر اثر شانه کردن بیرون آمده اند و در خوشه درخت نر خرما پیچیده شدهاند. گفت: این تار موها و خوشه درخت خرما در کجا هستند؟ گفت: در چاه ذروان. رسول الله صلی الله علیه وسلم با چند تن از اصحاب به محل چاه رفتند. وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم بازگشت، فرمود: ای عائشه! آب آن مانند حنای قرمز بود و سر درختان خرمای آنجا مانند سر شیاطین بود . حضرت عایشه می گوید: عرض کردل: یا رسول الله! آنها را از چاه بیرون نیاوردی؟ فرمود: خداوند مرا از آن نجات داده است، دوست نداشتم که مردم را از خبر بدی با خبر کنم، لذا رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور داد تا آنها دفن شوند. (بخاری: 10/221 شماره: 5763.).

چنین گفته نشود که جادوی رسول الله صلی الله علیه وسلم در نبوت و رسالت او شبهات را ایجاد کرده است، زیرا تأثیر جادو از جسم مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم تجاوز نکرده و به قلب و عقل او نرسیده است، لذا جادو مانند سایر بیماری ها است که برای رسول الله صلی الله علیه وسلم عارض شده اند و دین و شریعت به دلیل حفاظت خداوند محفوظ هستند:

« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ». الحجر: 9

(ما خود قرآن را فرستادهایم و خود ما پاسدار آن میباشیم (و تا روز رستاخیز آن را از دستبرد دشمنان و از هرگونه تغییر و تبدیل زمان محفوظ و مصون میداریم)).

16- ناتوانی انسان

در انسان نقاط ضعف زیادی وجود دارد که در واقع بیماری هستند و شیطان این بیماری ها را در نفس و روان انسان شدید می کند. از جمله این بیماری ها: بزدلی، یأس، ناامیدی، غرور، خوشی مفرط، خود محوری، جحد و انکار، شتاب زدگی، خشم، عقل سبک، بخل، شح، حرص، جدال، شک، جهل، غفلت، لجاجت در خصومت، دعاوی کاذب، هلع، جزع، منع، تمرّد، سرکشی، تجاوز از حدود، محبت مال، عشق به دنیا و ... هستند .

اسلام انسان را به اصلاح نفس و رهائی از بیماری های آن دعوت می کند و رهائی از بیماری های نفس نیاز به تلاش بی وقفه و گسترده دارد، همانطور که در برابر رنج و محرومیت ها به صبر نیاز دارد.

اما پیروی کردن از هوس های نفس اماره، آسان و بسیار سهل است، مثال اول مانند کسی است که از یک سنگ می خواهد به قله کوهی صعود کند و مثال دوم مانند کسی است که می خواهد از قله کوه بسوی زمین پائین بیاید. اینجاست که پیروی کردن از شیطان به وفور انجام می گیرد و دعوت گران به حق همواره با سختی ها مواجه می شوند، و چه بسا سختی در دعوت بسوی حق وجود دارد.

برخی از سخنان سلف را تقدیم می داریم بمنظور توضیح دادن این نکته که چگونه شیطان از نقاط ضعف موجود در انسان بهره برداری می کند:

معتمر بن سلیمان از پدر خود چنین نقل می کند:

شیطان وسواس در موقع غم و اندوه و موقع خوشی و شادی داخل دل انسان می شود، پس اگر انسان در چنین موردی، خدا را یاد کند، شیطان عقب نشینی می کند . (تفسیر ابن کثیر: 7/433 .)

وهب بن منبه نیز میگوید: یکی از راهبان خطاب به شیطان که خود را در جلو او ظاهر کرده بود، گفت: کدام خصلت بنی آدم در راستای ضرر رسانیدن به آنان برای تو مفیدتر است؟ شیطان گفت: خشونت و هیجان پذیری. شیطان می گوید: آنگاه که انسان به هیجان و خشونت میرس او را همانند توپ که در دست بچه ها است، براحتی تمام بر می گردانم. (تلبی ابلیس: 42 .)

ابن جوزی از عمر رضی الله عنه چنین نقل می کند: حضرت نوح درباره خصلت هایی که توسط آنها انسانها را به هلاکت و نابودی می کشاند، از شیطان سؤال کرد؟ شیطان در جواب گفت: آز و طمع.

آنچه را که شیطان در جریان یوسف و بردرانش انجام داد، برای ما پنهان نیست، دلهای برادران بوسف را درباره یوسف چگونه مملو از حقد و کینه کرد؟ یوسف علیه السلام فرمود:

« وَقَدْ أَحْسَنَ بَی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی». یوسف: 100

(به راستی خدا در حق من نیکیها کرده است، چرا که از زندان رهایم نموده است، و بعد از آن که اهریمن میان من و برادرانم تباهی و جدائی انداخت).

17- زنان و محبت دنیا

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: هیچ چیزی برای خطرناک و هلاککنندهتر از زنان برای مردان جا نگذاشته است. روی این حساب به زنان امر شده که سوای دستها و صورتشان، تمام بدن خود را بپوشند و به مردان امر شده تا نگاهشان را پائین بگیرند. رسول الله صلی الله علیه وسلم از خلوت با زنان نهی کرده و فرموده است: هرگاه زنی با مرد بیگانه ای تنها باشد، سومی آنها شیطان است. در ترمذی به سند صحیح چنین آمده است:

« المرأة عورة فإذا خرجت استشرفها الشیطان».

(زن عورت است، هرگاه بیرون رود، شیطان در انتظار اوست).( ترمذی 1/343 شماره 936 .)

متأسفانه امروز فاجعه بیرون رفتن زنان را بگونه ای مشاهده می کنیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم بدان اشاره داشته بود. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: زمانی فرا می رسد که زنان پوشیده و لخت خواهند بود، در شرق و غرب دنیا انجمن ها و مؤسسه هائی بوجود آمده اند که بصورت آشکارا زنان و مردان را برای ترویج و گسترانیدن فحشاء استخدام می کنند.

اما محبت دنیا منبع همه گناه ها است، تمام خونریزی، آبروریزی، چاپیدن اموال، قطع رحم ها و ... صرفاً به خاطر محبت دنیا و رقابت در دستیابی بدان و حرص بر کالای زوال پذیر آن، صورت می گیرند.

18- ساز و موسیقی

ساز و موسیقی دو ابزار هستند که شیطان توسط آن قلبها را فاسد می کند و روح و روان را تخریب می کند، ابن قیم می فرماید: از جمله دسیسه و حیله های شیطان که بوسیله آنها کسانی را که بهره وافری از عقل، علم و دین ندارند و بوسیله آنها دلهای جاهلان و مبطلان را شکار می کند، شنیدن صدای کف زدن و نوازیدن آلات موسیقی هستند، اینها ابزاری هستند که شیطان بوسیله آنها دلها را از قرآن باز می دارد و همه تن آنها را متوجه فسق و عصیان می کند .

موسیقی و نوازیدن در واقع قرآن شیطان هستند و مانع بزرگی از رسیدن به جوار رحمن میباشند، آنها زمینه ساز لواط و زنا هستند. شیطان بوسیله آن درون باطلگرایان را شکار می کند و آن را برای ذهن های کج زیبا جلوه می دهد و برای زیبا جلوه دادن آن شک و شبهات بی اساسی را جلوه میدهد و القائات شیطانی پذیرفته می شود و بخاطر پذیرفتن القائات شیطانی، قرآن پس پشت انداخته می شود .(

شگفت آور اینکه بعضی از مدعیان عبادت و بندگی، ساز، موسیقی، رقص و تآتر را بعنوان وسیله عبادت اختیار می کن