::ISLAMPP.COM::     دانلود کل سایت بصورت آفلاین! کلیک کنید
<
  نگاهی به زندگی امام محمد بن اسماعیل البخاری
 

نويسنده:سايت جامع فتاوي اهل سنت و جماعت

تعداد بازديد 45929

فرستادن به دوست 

  چاپ كردن

تاريخ اضافه 2010-07-10

 

نگاهی به زندگی امام محمد بن اسماعيل البخاری

 

زندگي امام بخاري، سيرت، شمائل وفضائل وجوانب مختلف شخصيت او را نمي توان در چند ‏‏صفحه به بحث وتدقيق گرفت، بلکه آن، نياز به نگاشتن کتاب ضخيمي دارد، ولي از باب "ما ‏‏لايدرک کله، لايترک جله" به صورت بسيار فشرده، معلوماتي را در مورد ايشان خدمت ‏‏خوانندگان عرضه ميداريم.‏ 

نامش: محمد پسر اسماعيل پسر ابراهيم پسر مغيره پسر "بردزبه" جعفي، وکنيه اش ابوعبدالله ‏‏ولقبش: بخاري است. او در شب جمعه سيزدهء شوال سال 199هـ در شهر بخارا تولد يافت. امام ‏‏بخاري را "جعفي" بدان سبب گويند که جد بزرگش، مغيره به دست اليمان الجعفي به اسلام ‏‏گرائيد، ازان سبب نسبت او به سوي قبيله يمان شد. البته در مورد جدش، يعني ابراهيم معلومات ‏‏کافي در دست نيست، اما پدرش، اسماعيل از عالمان وارع وپرهيزگار و شخص متمول و ‏‏ثروتمند، و ازشاگردان امام مالک وحماد بن زيد بوده است، او بهنگام مرگش گفته است که در ‏‏سرمايه او مال حرام و مشتبه وجود ندارد. بخاري کودکي بود که پدرش وفات يافت، ازان رو ‏‏مادرش به تربيت و تعليم فرزندش همت گماشت، وثروت فراواني را که از پدرش به ارث مانده ‏‏بود، وقف تعليم وتربيت او نمود.‏ 

سفر حج ‏:

‏ بخاري بعد از خواندن مقدمات وکسب معارف آن دوره در بخارا، در همراهي مادر وبرادر ‏‏بزرگش،َ احمد به غرض اداي حج عازم مکهء مکرمه گرديد، چنانچه پس از اداي فريضهء حج ‏‏مادرش و برادرش دو باره به وطن بر گشتند، و امام بخاري به غرض طلب حديث در همانجا ‏‏باقي ماند. ‏ 

 

رحلت در طلب حديث:

چنانکه قبلا ياد آور شديم، بخاري قبل از سفر حجش به فراگيري علوم به ويژه احاديث نبوي ‏از ‏علماي بخارا پرداخت، وسپس به مکهء مکرمه رفت، ومدتي آنجا ماند، پس ازان عازم ‏مدينه ‏منوره گرديد، وسپس به اکثر شهرهاي جهان وسيع اسلام، براي استماع حديث وتکميل ‏معلومات ‏خود، مسافرت نمود. او چه در حضر وچه در سفر از اساتيد بيشماري استماع ‏احاديث نموده ‏است، وخودش آنان را بيشتر از يکهزار نفر به شمار آورده است، وما به طور ‏مثال از بعضي ‏از استادان او نام مي بريم:‏ 

در بخارا، محمد بن سلام البيکندي، و عبدالله بن جعفر المسندي، ومحمد بن يوسف ‏ومحمد بن ‏عروه. در بلخ، مکي بن ابراهيم، قتيبه بن سعيد بغلاني، يحيي بن بشر. در بغداد، ‏عفان، محمد ‏بن عيسي، و سريج بن نعمان، علي بن المديني، احمدبن حنبل. در مکه: ‏ابوعبدالرحمن المقرئ ، ‏وحسان بن حسان البصري. در بصره، ابو عاصم النبيل، وانصاري. در ‏کوفه، عبيدالله بن موسي، ‏و ابونعيم. در شام، ابو مسهر، ومحمد بن يوسف فريابي. در عسقلان، ‏آدم. در حمص، ابواليمان. ‏در دمشق، ابو مسهر. و...‏ 

بهمين ترتيب شاگردان بيشماري را هم تربيت کرد، به عنوان نمونه برخي از ايشان را نام مي ‏بريم: ‏امام مسلم، امام ترمذي، امام نسائي، محمد بن نصر مروزي، صالح بن محمد، مطين، ابن ‏‏خزيمه، ابوقريش، ابن صاعد، ابن ابي داود، ابوعبدالله فريري، ابوعبدالله محاملي، ابوزرعه، ‏‏ابوحاتم، ابراهيم بن اسحاق، محمدبن يوسف، منصور بن محمد، حماد بن شاکر وغيره. ‏ 

خطيب بغدادي از فربري شاگرد بخاري نقل کرده که گفته است: افراد حلقه هاي استماع احاديث ‏‏صحيح بخاري که هم درس من بودند، هفتاد هزار نفر بودند، که به جز من احدي ازآنان در حال ‏‏حيات نيست.‏

 

ذکاوت و نبوغ:‏

آثار نجابت و ذکاء از خوردسالي در سيماي او هويدا بود، چنانچه هنوز به بلوغ نرسيده بود که ‏‏راجع به مذاهب فقهي و مسائل حديث و علم اسماء الرجال معلومات کافي فراهم نموده بود، و ‏‏در همين دوران برخي مشائخ خود را متوجه اشتباهات علمي شان مي ساخت. ودر شانزده ‏‏سالگي کتابهاي معروفي را خوانده و احاديث زيادي را استماع نموده بود، او خود گفته است که ‏‏در نوجواني هفتاد هزار حديث در حفظ داشته ام. وذهبي در بارهء اين برهه از عمر او مي گويد: ‏‏‏" صنف وحدث وما في وجهه من شعر" يعني: او به تصنيف و روايت احاديث در حالي پرداخت ‏‏که هنوز مويي در چهره او ديده نمي شد.‏ 

امام بخاري از حيث قدرت ضبط وقوت حافظه از نوابغ روزگار بود، هر گاه کتابي را يک بار ‏‏مطالعه مي کرد، آن کتاب در حافظه اش مي ماند. باري، همدرسانش که هنوز از قدرت حافظهء ‏‏او آگاهي نيافته بودند، هنگامي که احاديثي را استماع مي نمودند وآنها را ياد داشت مي کردند، ‏‏مي ديدند که بخاري احاديث را ياد داشت نمي کند، لذا او را به تنبلي متهم کرده و ملامت مي ‏‏نمودند که چرا وقت خود را بي هوده صرف مي نمايي. امام بخاري به آنان گفت: جمع احاديثي ‏‏را که ياد داشت کرده ايد، پيش روي خود بگذاريد که جمعا يازده هزار حديث هستند، ومن آنها ‏‏را از حفظ برايتان مي خوانم، بخاري تمام آن تمام احاديث را در حفظ داشت، و همانگونه که ‏‏آنان ياد داشت کرده بودند، آنها را بيان نمود، و تمام همدرسانش را در شگفتي وتعجب ‏انداخت.‏ 

بخاري مدتي زيادي در مدينه منوره به فراگير حديث شريف پرداخت، ودر همانجا به تأليف دو ‏‏کتاب مهمش همت گماشت، چنانچه او خود گفته است: " در هجده سالگي در روضهء مطهر ‏‏نبوي، در شبهاي مهتابي کتاب "قضايا الصحابه" و کتاب "التاريخ الکبير" را تأليف نمودم".‏ 

آنچه محدثان معاصر بخاري را در حيرت انداخته بود، اوج قوت حافظه وثبت وضبط بخاري نه ‏‏تنها در متن احاديث، بلکه در اسناد متعدد تمام احاديث وحتي تقدم وتأخر نام راويان آن اسناد، ‏‏بود. وهنگامي که قدرت ضبط وحافظه او در جهان اسلام انتشار يافت، برخي به آن احساس ‏‏سرفرازي مي کردند وبرخي هم از روي حسادت، چنين قدرتي را براي حافظه بخاري يک ‏مبالغه ‏اغراق آميز وغير قابل قبول مي دانستند. لذا براي تحقيق اين مطلب دو مرتبه او را ‏امتحان کردند، ‏يک بار در بغداد، ويک بار در شهر سمرقند که ما يک واقعهء آنرا طور نمونه ‏درينجا ذکر ‏ميکنيم.‏ 

در سمرقند که چهار صد نفر اساتيد و طلاب حديث بعد از شنيدن خبر ورود بخاري بهمان شهر ‏‏يک هفته دور هم جمع شدند، وبراي اينکه بخاري را از حيث روايت در اشتباه بيندازند ‏‏مشورتهايي کردند، وپلاني سنجيدند به اين طور که در مجموعه اي از احاديث، سلسلهء سندهاي ‏‏شام را در سلسلهء سندهاي عراق و سلسله سندهاي عراق را در سلسلهء اسناد شام وارد کردند، ‏‏وبه همين تربيب در اسناد ومتون يک سلسله احاديث ديگر، رد وبدلهاي را وارد کردند، و وقتي ‏‏بخاري را از صحت آن احاديث پرسيدند، بخاري بعد از آنکه تمام اسناد تبديل شده را به ‏صورت ‏اصلي و واقعي خود برگرداند، صحت آنها را تأييد کرد، و آن چهار صد نفر نتوانستند در ‏‏تصحيح اسناد تبديل شدهء اين مجموعه از احاديث اشتباهي از او مشاهده نمايند.‏ 

بخاري به همان اندازه که در حفظ متون واسناد آنها، اهتمام وتوجه داشت، به استنباط احکام ‏‏ومسائل نيز توجه جدي داشت، وبراي ثبت وضبط آن به قلم دست مي برد، به همين جهت شبها ‏‏ناگاه لحاف را کنار مي زد و چراغ را روشن مي کرد، مطلبي را که به ذهنش رسيده بود، ياد ‏‏داشت مي نمود، و چراغ را خاموش مي کرد، و بار ديگر اين کنار زدن لحاف و روشن کردن ‏‏چراغ و ياد داشت کردن مطلب و خاموش کردن چراغ تکرار مي گرديد، و گاهي بيست مرتبه ‏‏تکرار مي شد، واين به ما مي رساند که هوش و حواس بخاري همواره متوجه استنباط احکام از ‏‏احاديث و فهميدن معني واقعي آنها بوده است.‏ 

 

صفات وخصوصيات:‏

بخاري علاوه بر آن همه تبحر در حديث وفقه وتفسير به فضائل اخلاق اسلامي هم آراسته بود، ‏‏وبي نهايت بردبار، واهل حيا و داراي شجاعت وسخاوت و ورع ، پرهيزگاري، زهد، وتقوا بود، ‏‏هر سحرگاه سيزده رکعت نماز مي خواند، و در ماه رمضان در هر سه شب ختمي را تلاوت ‏مي ‏کرد، و همواره بر فقرا ومستمندان انفاق مي کرد. او از غيبت سخت اجتناب مي کرد، ‏چنانچه او ‏خود ميگويد: اميدوارم با خداوند ملاقي شوم، وبه سبب غيبت کسي، مرا مؤاخذه نکند.‏ 

باري او در نماز ايستاده بود، زنبوري به لباسش داخل شد، و از هفده جاي بدنش او را نيش زد، ‏‏ولي نمازش را قطع نکرد، هنگاميکه از نماز فارغ شد، گفت: ببينيد که چيزي مرا در نماز اذيت ‏‏کرد، ديدند که زنبوري است واز هفده جاي او را گزيده است.‏ 

عبدالله بن محمد صيار ميگويد: من نزد امام بخاري در منزلش بودم که کنيزش آمد، ومي ‏‏خواست داخل خانه شود، ناگهان پايش بر دوات سياهي امام بخاري لغزيد، امام به او گفت: ‏‏چگونه راه ميروي؟ کنيز در جواب گفت: هنگاميکه راه مرور نباشد، پس چگونه راه بروم؟! ‏امام ‏بخاري هردو دستانش را بلند کرد، و گفت: برو ، تو را آزاد ساختم. به بخاري گفته شد که ‏تو را ‏ناراحت ساخت! او در جواب گفت: با آزاد ساختن او خودم را راضي کردم.‏ 

 

امام بخاري از ديدگاه اساتذه و معاصرانش:‏

بلا مبالغه تمام اساتذه ، معاصران، و شاگردان وعلماي که بعدا آمده اند، همه به فضل، کمال، ‏‏تقوا خدا ترسي، وجايگاه ويژهء علمي امام بخاري در حديث، فقه، تفسير، و تاريخ ، نه تنها ‏‏معترف بودند، بلکه او را در موارد ياد شده يکتاي روزگارش مي دانستند، که ما درينجا چند ‏‏نمونه از سخنان اساتذه، معاصران، وشاگردانش را نقل ميکنيم: ‏ 

‏1-‏ ابو مصعب احمدبن ابوبکر زهري مي گويد: محمدبن اسماعيل از نظر ما نسبت به ‏احمد بن ‏حنبل از مهارت بيشتر در فقه وحديث برخوردار است. شخصي از حاضرين او را ‏سرزنش ‏نموده گفت: از حد تجاوز نمودي؟ ابو مصعب در جواب گفت: هرگاه امام مالک را مي ‏ديدي ‏وسپس به سيماي محمدبن اسماعيل، وسيماي مالک مي نگريستي ، البته هردو را در فقه ‏و ‏حديث همسان مي يافتي.‏ 

‏2-‏ امام قتيبه بن سعيد بغلاني استاد امام بخاري، مي گويد: با فقهاء، زاهدان و عابدان ‏نشستم، و ‏از هنگامي که خود را به هوش يافتم، همانند محمدبن اسماعيل را نديدم. او در ‏عصرش همانند ‏عمر در عصر صحابه بود. او ميگويد: از شرق و غرب طالبان علم نزدم آمدند، ‏اما کسي را به ‏سان محمدبن اسماعيل نيافتم.‏ 

‏3-‏ امام احمدبن حنبل گفته است: از خراسان زمين (عالمي) همانند محمدبن اسماعيل ‏بخاري ‏ظهور ننموده است.‏ 

‏4-‏ محمدبن بشار، او را سردار فقهيان مي ناميد.‏ 

‏5-‏ عبدالله بن محمد مسندي ميگويد: محمدبن اسماعيل، امام است، هرکه او را امام ‏نداند، اورا ‏متهم کن.‏ 

‏6-‏ احمدبن اسحاق سرماري ميگويد: اگر کسي خواسته باشد، فقيه واقعي و راستين را ‏ببيند، بايد ‏بسوي محمدبن اسماعيل نگاه کند.‏ 

‏7-‏ امام اسحاق بن راهويه که از استادان بلند پايه امام بخاري نيز هست، به شاگردانش ‏مي گفت: ‏اين جوان (بخاري) را ببينيد ، و ازو حديث بنويسيد، زيرا اگر او در عصر حسن بصري مي ‏‏بود، بر اساس معرفتي که درحديث و فقه دارد، حسن بصري نيازمند او مي شد.‏ 

‏8-‏ امام عبدالله بن عبدالرحمن دارمي گفته است: من در حرمين، حجاز، شام، وعراق علماي ‏‏زيادي را ديده ام، ولي همانند محمدبن اسماعيل عالم جامع را نديده ام.‏ 

‏9-‏ ابوسهل محمودبن النضر الفقيه مي گويد: من از سي تن از علماي مصر شنيدم که ‏ميگفتند: ‏ما در دنيا آرزويي جزاين نداريم که محمد بن اسماعيل را ببنيم.‏ 

 

عودت به بخارا:‏

او در جريان برگشتش به بخ