::ISLAMPP.COM::     دانلود کل سایت بصورت آفلاین! کلیک کنید
 

نمايش فتاوى

 

فتاوى -->> -->>  فتواى انتخاب شده

یک نیرنگ و حیله ناجوانمردانه شیعه برای ایجاد شبهه بین اهل سنت
شماره فتوى 4334

تعداد بازديد 6319

فرستادن به دوست 

 چاپ كردن

تاريخ اضافه 2010-03-13

 

 

احمد بن حنبل در مسند، تحت حدیث شماره 7941 می آورد:

ابوعامر، از مغیرة بن عبدالرحمن، از أبی الزناد، از موسی بن أبی عثمان، از پدرش، از أبی هریره نقل می کند که: نبی اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: "همانا خداوند عزّ و جلّ آدم را به صورت خودش خلق نمود... و در کتاب پدرم (پدر احمد بن حنبل) است که قد خداوند 60 ذراع است!

همین روایت در صحیح مسلم بخاری موجود است...

در سِفر تکوین، از کتاب مقدّس تورات یهودیان ج1ص26 نیز روایت زیر آمده است:

و خداوند فرمود: (باید انسان را به صورت خودمان خلق کنیم، شبیه خودمان)

و در همین صفحه است: (پس خداوند انسان را به صورت خود خلقش نمود)

خواننده گرامی! اکنون اگر این دو روایت را تطبیق دهید، می بینید که متن روایات متفاوت است، در صورتی که معنی و مضمون یکی است...

بنابراین به راحتی می توان نتیجه گرفت که، عقیده تجسیم و تشبیه را بزرگان وهابیت از طریق رؤسای یهودی شان گرفته اند که البته جای تعجّبی هم ندارد.

این مطلب را از سایت اهل تشیع گرفتم آیا چنین حدیث آمده است اگر نیست پس حدیث چگونه است؟  

 


 

الحمدلله،

الله تعالی می فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ»(حجرات 6)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید!

روافض برای اینکه بتواند افراد جاهل و کم آگاه خودشان را بر عقیده خود محفوظ نماید و آنها را به عقیده خود مطمئنتر نماید، از طرفی علاوه بر این هدف در بین اهل سنت تشکیک وارد سازد، اقدام به دروغ و جعل و تحریف نصوص می کند و این راه و روش آنهاست که بسیار ناجوانمردانه است و شکی نیست که از خصویات اهل اسلام چنین اخلاقی نمی بینیم

آنها پس از اینکه بارها و بارها نصوص اهل سنت را تحریف کردند تا بین مسلمانان نسبت به اهل سنت و عقایدشان تشکیک و شبهه وارد سازند، اینباز سراخ روایتی در مسند امام احمد رحمه الله آمدند و با تحریف معنایی حدیثی دوباره به جان مسلمانان بی خبر از عقیده اسلامی و کم سواد آمدند تا بتوانند هرچند حداقل افرادی را جذب دروغهای خود نمایند ولی غافل از اینکه الله تعالی مکر آنها را برملا می سازد و آنها را نزد همه روسیاه می سازد:

«وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ»(آل عمران 54)

حال به بررسی این روایت در مسند امام احمد می پردازیم و سپس آن روایت را با نصوص صحیح دیگری در کتب دیگر بررسی و مقایسه می نماییم:

امام احمد در مسند خود و حدیث شماره (7941) چنین روایت می کند:

حدثنا ‏ ‏أبو عامر ‏ ‏حدثنا ‏ ‏المغیرة بن عبد الرحمن ‏ ‏عن ‏ ‏أبی الزناد ‏ ‏عن ‏ ‏موسی بن أبی عثمان ‏ ‏عن ‏ ‏أبیه ‏ ‏عن ‏ ‏أبی هریرة ‏ عن النبی ‏ ‏صلی الله علیه وسلم ‏ ‏قال ‏« ‏إن الله عز وجل خلق ‏ ‏آدم ‏ ‏علی صورته ‏» وفی کتاب أبی: «وطوله ستون ذراعا» فلا أدری حدثنا به أم لا ‏

ترجمه : ابوعامر، از مغیرة بن عبدالرحمن، از أبی الزناد، از موسی بن أبی عثمان، از پدرش، از أبی هریره روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: « الله تعالی آدم علیه السلام را بر صورت خود خلق نمود» و در کتاب پدرم آمده است که: « و قد آدم علیه السلام شصت ذراع است» نمی دانم (روای) این ( قسمت آخر) را برایم بازگو کرد یا خیر؟!

حال خواننده گرامی متوجه این نیرنگ روافض شدید که چگونه با غلط ترجمه کردن متن حدیث قصد دارد به شهروندان خود چنین القا نماید که : آری ما برحق هستیم ! ببینید اهل سنت قائل بر تمثیل است!!

قبل از پرداختن به بحث تمثیل و جایگاه آن در عقیده اهل سنت، لازمست حدیث فوق را با احادیث صحیح دیگری مقایسه نماییم:

شبیه این روایت را می توانید در کتاب ارزشمند صحیح بخاری بیابید که در آن حدیث اشاره شده است که طول قد آدم علیه السلام شسصت ذراع است:

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم قَالَ: «خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَطُولُهُ سِتُّونَ ذِرَاعًا، ثُمَّ قَالَ: اذْهَبْ فَسَلِّمْ عَلَی أُولَئکَ مِنَ الْمَلائکَةِ فَاسْتَمِعْ مَا یُحَیُّونَکَ، تَحِیَّتُکَ وَتَحِیَّةُ ذُرِّیَّتِکَ، فَقَالَ: السَّلامُ عَلَیْکُمْ، فَقَالُوا: السَّلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ، فَزَادُوهُ: وَرَحْمَةُ اللَّهِ، فَکُلُّ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَلَی صُورَةِ آدَمَ، فَلَمْ یَزَلِ الْخَلْقُ یَنْقُصُ حَتَّی الانَ». (بخاری:3326) ومسلم ( 7092 )

یعنی: ابوهریره رضی الله عنه می گوید: نبی اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «خداوند، آدم را آفرید که قامتش، شصت ذراع بود. سپس به او گفت: برو و به آن جمع از فرشتگان، سلام بده و بشنو که چه جوابی به تو می دهند. این، سلام تو و سلام فرزندان تو خواهد بود. آدم (نزد آنها رفت و) گفت: السلام علیکم. فرشتگان گفتند: السلام علیک و رحمة الله. و جملة «و رحمة الله» را به آن، افزودند. پس تمام کسانی که وارد بهشت می شوند، به شکل آدم خواهند بود. (خصوصیات آدم را خواهند داشت) و مردم از آن زمان تا کنون، در حال کوتاه شدن هستند».

پس همانطور که مشاهده فرمودید شبیه این حدیث در صحیح بخاری و مسلم بود و اهل سنت هرگز چنین اعتقادی ندارد که الله تعالی طول و عرض دارد یا اینکه مقدار طول وی فلان مقدار است؟!!

اما سالهاست که اهل بدعت با درغ پراکنی چنین استناد می کند که اهل سنت به تجسیم و تمثیل الله تعالی اعتقاد دارد!! و خدا می داند که این از بزرگترین دروغهای روزگار است.

سبحان الله هذا بهتان عظیم

بیشتر حمله آنها به سوی شیخ الاسلام ابن تیمیه است که او به تمثیل عقیده داشته است و مدرک خود را نقل یکی از جهانگردان!! بنام (ابن بطوطه) می دانند او چنین نقل می کند:

" من در مسجد دمشق حضور داشتم که ابن تیمیه بر بالای منبر گفت: خداوند به آسمان دنیا فرود می آید، همچنان که من از پله های منبر فرود می آیم، سپس یک پله پایین آمد"

اولا در بررسی مباحث دینی آنچه که ملاک است روایت تاریخی حجیت و سندیت ندارد، ثانیا اگر هم چنین روایتی درست باشد چه بسا شخص تاریخ نگار منظور ابن تیمیه را درک نکرده باشد! از طرفی مهم نیست که دیگران نسبت به عقیده شخص معینی چه چیزی می گویند بلکه انسان عاقل برای آنکه بداند عقیده آن شخص چیست به کتب و آثار وی مراجعه می کند نه اینکه به نقل قول دیگران گوش دهد!!

ابن تیمیه بارها و بارها و صدها بار در کتب خود چنین می فرماید: " ما به صفات و اسماء باری تعالی ایمان داریم بدون اینکه برای صفات یا اسماء وی کیفیت قائل شویم یا وی را شبیه مخلوقاتش توصیف نماییم یا برایش تمثیل یا تجسیم قائل شویم، و صفات وی را بدون تعطیل و تحریف آنگونه که خداوند خود منظور داشته است ایمان می آوریم"

این گفته ها را می توانید بارها در لابلای آثار ابن تیمیه مشاهده نمایید و انسان عاقل بجای استناد به گفته های شخص دیگری در ارتباط با عقاید ابن تیمیه به خود آثار او می نگرد.

متن زیر از خود ابن تیمیه در کتاب عقیده واسطیه است:

" روش اهل سنت در اسماء خداوند و صفات وی:

طریقه اهل سنت بر این است که هر آن چیزی را که خداوند در کتابش، و توسط رسولش بر خود به ثبت رسانیده است، اثبات می کنند، و این اثبات بدون هیچ گونه تحریف، تعطیل، تکییف (چگونگی) و تمثیل (مشابهت) صورت می پذیرد."

حال خواننده گرامی خود شما قضاوت نمایید؛ آیا شما به نقل قول شخص دیگری که ممکن است در نقل آن رویداد خطا کرده باشد اعتماد می کنید یا به گفته های خود شخص ابن تیمیه که در آثار خود هرنوع تجسیم و تشبیه الله تعالی به مخلوقاتش را شدیدا نهی و انکار می نماید؟!

ولی واقعا چرا اهل بدعت از چنین نیرنگهایی استفاده می کند؟ دلیل آن را می دانید؟ آری، اهل بدعت از این واقعیت آگاهی دارند که متاسفانه بسیاری از مسلمانان اهل مطالعه و بررسی نیستند و از طرفی معلومات دینی آنها قلیل است، لذا آنها با آگاهی از این نقطه ضعف از خوانندگان خود سوء استفاده می کنند و با تحریف و گاها جعل برخی از متون و انتساب آن به اهل سنت، قربانی خود را به دام می اندازند! و این واقعا روشی ناجوانمردانه است.

پس ای خواننده محترم در کسب علم شرعی کوتاهی مکن چرا که اصل دین است و بقیه فرع هستند، وقت خود را بیشتر صرف دین و آموزه های آن بنما و در کنار آنها نیز به دنیایت هم برس! و مانند برخی از انسانهای بیخبر مباش که دنیا را اصل برای خود قرار داده اند و اگر وقت کردند گاها مباحث دینی را نیز گوش داده یا مطالعه ای اندک می کنند.

و این امر باعث سوء استفاده مریض دلان خواهد شد تا این قشر از انسانها را به دام خود بیاندازند.

انسان اهل مطالعه در برابر شبهات عجله نمی کند و بلافاصله قضاوت نمی نماید، ابتدا بررسی و مطالعه کرده  و نه تنها به یک منبع به چندین منبع رجوع می کند سپس قضاوت می نماید، براستی که اگر همه اینگونه می بودند آن مکاران در هدف خود ناکام می ماندند و می بایست به فکر پلید دیگری می بودند! و البته این تحریف یکی از روشهای اهل بدعت است و گاها با کنکاش در کتب اهل سنت و یافتن اقوال شاذ و یا احادیث و روایات ضعیف یا موضوع، به وارد آوردن تشکیک و شبهه می پردازند!

حال جهت اطلاع شما عقیده اهل سنت و جماعت از صدر اسلام تا ابد در مورد صفات الهی را بصورت زیر می آوریم:

تعریف توحید اسماء و صفات:

توحید اسماء و صفات اثبات کردن آن چیزی است که خداوند برای خودش و رسول الله صلی الله علیه وسلم  برای او ثابت نموده و نفی چیزی است که خداوند از خودش و رسول الله صلی الله علیه وسلم  از او نفی نموده است. و معانی صحیح آن را برای خداوند و آنچه را که اسماء و صفات بر آن دلالت و آثار ناشی از آن و آنچه که اسماء و صفات در مورد مخلوقات مقتضی آن است را برای خداوند متعال اقرار و اعتراف می کند.

ایمان به اسماء و صفات الهی باید به گونه ای باشد که خداوند به وسیله آن خودش را وصف نموده و رسول‌الله  صلی الله علیه وسلم ، الله را به وسیله آن وصف نموده بدون تحریف، تعطیل، تکییف و تمثیل دلالت دارد.

الف) تحریف به معنی تغییر و انحراف از صورت اصلی اش است و آن به دو صورت می باشد:

1. تحریف لفظی: که با زیاد یا کم کردن در کلمه یا تغییر حرکه در کلمه ایجاد می شود مانند تحریف کلمه استوی در این سخن الله تعالی:{الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی} طه 5.

 «خداوند بر عرش استقرار یافت» که به استولی تبدیل شود. صاحب نونیه می گوید:

نون الیهود ولام جهمی هما ..…. فی وحی رب العرش زائدتان

نون یهود و لام جهمی هر دو در وحی پروردگار عرش زائد هستند.( بنی اسرائیل حطة را حنطه و جهمیه ها استوی را استولی کردند)

 

2. تحریف معنوی: و آن تفسیر کردن لفظ بر غیر آنچه که منظور خداوند و رسولش می باشد مانند اینکه دست برای خداوند متعال به قدرت یا نعمت تفسیر شود. این تفسیر باطل است زیرا که دلیلی از شریعت و لغت عربی برآن نیست.

 

ب)تعطیل به معنی نفی کردن صفات الله تعالی است مانند کسی که گمان کند الله تعالی با صفات وصف نمی شود.

فرق بین تحریف و تعطیل در این است که در تحریف معنی صحیح که نصوص بر آن دلالت دارند نفی می شود و آن را به معنی دیگر که صحیح نیست تبدیل می کنند اما در تعطیل معنی صحیح را بدون اینکه به معنی دیگری تبدیل کنند، نفی می نمایند.

ج)تکییف یعنی مشخص کردن کیفیت صفت و شکلی که بر آن است مانند کارهایی که بعضی گمراهان در این باب انجام می‌دهند که برای صفات خداوند تعیین کیفیت می‌کنند مثلاً می‌گویند کیفیت دست او چنین و چنان است کیفیت قرار گرفتن بر عرش خداوند بدینگونه می باشد. که این باطل است چون کیفیت صفات خداوند را جز او کسی نمی داند و مخلوقات او به آن جاهل هستند و از درک آن عاجزند.

د)تمثیل یعنی تشبیه کردن مانند کسانی که می‌گویند خداوند می‌شنود همانگونه که ما می شنویم و صورت او مانند صورت ماست الله تعالی برتر از آن است که بدینگونه وصف شود.کسی که چنین عقیده ای داشته باشد بدون شک کافر خواهد شد.

منهج حق در باب اسماء و صفات در سه اصل از تأکید کردن آن منظم و مرتب شده است. هرکس این سه اصل را متحقق سازد از انحرافات در این باب سالم می ماند و آن عبارتند از:

اصل اول: منزه کردن الله جل و علا از تشبیه کردن چیزی از صفاتش به صفات مخلوقات.

اصل دوم: ایمان به آنچه خداوند خود را به آن نامیده و وصف نموده و به آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم  خداوند را به آن نامیده و وصف نموده بر وجهی که لایق به جلال و عظمت خداوند است.

اصل سوم: قطع امید کردن از درک حقیقت کیفیت صفات الله تعالی؛ زیرا ادراک و فهم مخلوقات برای دسترسی به آن محال و امکان ناپذیر است.

هرکس این سه اصل را متحقق سازد به تحقیق ایمان واجب در باب اسماء و صفات را همانگونه که امامان اهل تحقیق در این باب اثبات کرده اند، محقق نموده است.

دلایل از کتاب الله تعالی بر بیان این منهج دلالت دارد:

دلیل بر اصل اول: و آن منزه کردن پروردگار از تشبیه کردن به مخلوقات است. الله تبارک و تعالی می فرماید:{لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ} شوری 11.

 «هیچ چیز همانند او نیست درحالیکه او شنوا و بیناست» آیه بر نفی همانندی و شباهت بین خالق و مخلوق از هر جهت دلالت دارد همراه با اینکه شنیدن و دیدن را برای الله عزوجل ثابت می کند و در این آیه اشاره به این دارد که اثبات شنیدن و دیدن برای الله تعالی مانند این دو صفت برای مخلوقات نیست همراه با اینکه بیشتر مخلوقات با این دو صفت متصف هستند.و آنچه در شنیدن و دیدن گفته شده در غیر این دو صفت هم از صفات گفته می شود. این سخن الله تعالی را قرائت نما:

{قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ} «خداوند سخن کسی که با تو در باره همسرش مجادله می کرد و به سوی خداوند شکایت نمود، شنید و خداوند گفتگوی شما را می شنود و همانا خداوند شنوای بیناست». ابن کثیر در تفسیر این آیه آنچه بخاری در توحید(13 / 372)  و امام احمد در مسند(6 / 46) از عائشهک نقل می کند که گفت:" الحمد لله الذی وسع سمعه الأصوات لقد جاءت المجادلة إلی النبی صلی الله علیه وسلم تکلمه وأنا فی ناحیة البیت ما أسمع فأنزل الله عز وجل { قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا } . . . . إلی آخر الآیة "( ابن کثیر (8 / 60) .)

«حمد و ثنا برای خدایی که شنوایی اش را برای همه صداها وسعت داد هنگامی که زنی بخاطر مجادله پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم  آمد و با او صحبت کرد و من در بخشی از خانه بودم که چیزی نشنیدم پس الله عزوجل این آیه را نازل فرمود:{قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا} تا آخر آیه.» را روایت می کند.

و از جمله دلایل این سخن الله تعالی است:{فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ} نحل 74.

 «و برای خداوند مثال نیاورید». طبری در تفسیر این آیه می گوید:"فلا تمثلوا لله الأمثال ولا تشبهوا له الأشباه فإنه لا مثل له ولا شبه"( طبری (7 / 621)) «برای خداوند مثال نیاورید وچیزی را به او شبیه ننمایید زیرا او مثل و مانندی ندارد».

و الله تعالی می فرماید:{هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا} مریم 65.

 «آیا برای او همتایی می شناسی؟» ابن عباس رضی الله عنه  در تفسیر این آیه می گوید:"هل تعلم للرب مثلًا أو شبیهًا" «آیا برای پروردگار مثل یا شبیهی می‌شناسی؟»

 و از دلیل برای این اصل این سخن الله تعالی است:{وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ} احد 4. «و برای او همتایی نیست».

 طبری می گوید:"ولم یکن له شبیه ولا عدل ولیس کمثله شیء" «برای او شبیه و همتایی نیست و هیچ چیز به مانند او نیست».

دلیل بر اصل دوم و آن ایمان به آنچه است که در کتاب و سنت از اسماء و صفات الله تعالی آمده است. الله عزوجل می‌فرماید:{اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ}( بقره 255)

  «خداوند ذاتی (است که) معبودی راستین جز او نیست. زنده ای پابرجاست و از کمال حیات خداوند این است که نه می خوابد و نه چرت می زند آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست کیست که نزد او جز به اذن او شفاعت کند آنچه روی داده و آنچه روی خواهد داد، می داند و کسی به علم او مگر به آنچه او بخواهد احاطه ندارد. کرسی او آسمانها و زمین را وسعت داده است و حفظ آن دو بر او سخت نیست و او بلند مرتبه و عظیم است».

و می فرماید:{هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ }( حدید 3)

«او اول، آخر، ظاهر و باطن است و او بر همه چیز آگاه است».

و می فرماید:{هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ**هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ**هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ}( حشر 22- 24)

 «الله کسی است که هیچ معبود بحقی جز او نیست و او بر آشکار و نهان عالم است و او بخشنده و مهربان است. خدا کسی است که جز او معبودی نیست. او فرمانروا، منزه، بی عیب و نقص، امان دهنده و امنیت بخشنده، محافظ و مراقب، قدرتمند چیره، بزرگوار و شکوهمند، والامقام و فرازمند است. خداوند از آنچه برای او شرک می ورزند پاک و منزه است. الله خالق، آفریننده و صورتگر است برای او اسمهای زیباست آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می کنند و او شکست ناپذیر حکیم است».

 

و از سنت حدیث ابوهریره رضی الله عنه  می باشد که مسلم در صحیحش آورده است میگوید: کان رسول الله صلی الله علیه وسلم یأمرنا إذا أخذنا مضجعنا أن نقول:«اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ وَرَبَّ الْأَرْضِ وَرَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ رَبَّنَا وَرَبَّ کُلِّ شَیْءٍ فَالِقَ الْحَبِّ وَالنَّوَی وَمُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْفُرْقَانِ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْءٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهِ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَیْسَ قَبْلَکَ شَیْءٌ وَأَنْتَ الْآخِرُ فَلَیْسَ بَعْدَکَ شَیْءٌ وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَیْسَ فَوْقَکَ شَیْءٌ وَأَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَیْسَ دُونَکَ شَیْءٌ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَأَغْنِنَا مِنْ الْفَقْرِ»( صحیح مسلم برقم (2713))

 «رسول الله صلی الله علیه وسلم  به ما امر می کردند هنگامی که به رختخواب رفتیم بگوییم: خداوندا ای پروردگار آسمانها و زمین ای پروردگار عرش عظیم ای پروردگار ما و پروردگار همه چیز ای شکافنده دانه و هسته، ای نازل کننده تورات و انجیل و فرقان؛ به تو پناه می گیرم از شر تمام موجودات که پیشانیشان در دست توست. خداوندا تو اول هستی و قبل از تو چیزی نبوده و تو آخر هستی و بعد از تو چیزی وجود ندارد و تو ظاهر هستی و بالای تو چیزی نیست و تو باطن هستی و چیزی از تو مخفی نیست از من قرضم را برطرف کن و از فقر بی نیازم گردان». نصوص در بیان این باب بسیار است که به شماره نمی آید.

 

و اما اصل سوم و آن قطع امید از درک کیفیت صفات الله تبارک و تعالی است و دلیل بر آن این سخن الله تعالی می باشد:{یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا}( طه 110)

«آنچه را که آنان در پیش دارند و آنچه را که پشت سر گذاشته اند می داند و حال آنکه ایشان بدان دانشی ندارند.» بعضی از علما در معنی آیه گفته اند:"لا إحاطة للعلم البشری برب السماوات والأرض فینفی جنس أنواع الإحاطة عن کیفیتها" «علم بشری بر پروردگار آسمانها و زمین احاطه پیدا نمی کند پس انواع احاطه از کیفیت او را نفی می کند».

و دلیل برای این اصل همچنین این سخن الله تعالی می باشد که می فرماید:{لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ}( انعام 103)

 «چشمها او را در نمی یابند و اوست که دیدگان را درمی یابد»

بعضی از علما در باره این آیه می گویند:"وهذا یدل علی کمال عظمته وأنه أکبر من کل شیء ، وأنه لکمال عظمته لا یدرک بحیث یحاط به فإن الإدراک وهو الإحاطة بالشیء قدر زائد علی الرؤیة فالرب یری فی الآخرة ولا یدرک کما یعلم ولا یحاط بعلمه" «و این آیه دلالت بر کمال عظمت پروردگار و اینکه او از همه چیز بزرگتر است، دارد و از کمال بزرگی او است که درک نمی شود بگونه ای که بر او احاطه یابند. زیرا ادارک احاطه یافتن به چیزی به اندازه بیشتر از دیدن است. پروردگار در آخرت دیده می شود و درک نمی گردد همانگونه که می دانیم و به علم او احاطه نمی شود». برای انسان عاقل شایسته است بداند که برای عقل حد مشخصی است که به آن می رسد و نمی تواند از آن تجاوز کند همانگونه که برای او شنیدن و دیدنی است که حدی دارد و به آن منتهی می گردد. پس کسی که به آنچه ممکن نیست با عقل مانند تفکر در کیفیت صفات خداوند، درک شود، بپردازد او مانند کسی است که می خواهد ببنید آنچه پشت دیوار است یا بشنود صداهایی که در مکانهایی که بسیار از او دور هستند و این غیر ممکن است.

مثالهای تطبیقی برای اثبات اسماء و صفات خداوند در پرتو قرآن و سنت:

قرآن و سنت بر اثبات اسماء و صفات برای پروردگار در جاهای بسیار در صورت های متعدد و در آیات متنوع، دلالت دارند.

حقیقتاً اسماء و صفات ثابت شده به وسیله کتاب و سنت بسیار است و در این باره کتابها و تألیفاتی تدوین شده است و اهل علم بسیاری از آن را ذکر کرده اند. تعدادی از آنها را به عنوان مثال نه برای حصر کردن ذکر می کنیم. از جمله اسماء الله تعالی عبارتند از:

الحی والقیوم :

کتاب و سنت بر این دو اسم دلالت دارند. الله تعالی می‌فرماید: {اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ}( بقره 255)

 «هیچ معبود بحقی جز الله نیست که زنده ابدی و پابرجای همیشگی است» و دلیل از سنت، حدیث انس بن مالکس است که گفت: با پیامبر صلی الله علیه وسلم  بصورت حلقه نشسته بودیم و مردی در حال نماز خواندن بود هنگامی که رکوع، سجده، تشهد و دعا را خواند در دعا گفت:اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الْحَمْدَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بَدِیعَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ یَا ذَا الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ «خداوندا من از تو درخواست می کنم به اینکه هر حمد و ستایشی برای توست هیچ معبود بحقی جز تو وجود ندارد، ای به وجود آورنده آسمانها و زمین، ای صاحب جلال و اکرام ای همیشه زنده و پابرجا».

 پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمودند:«لَقَدْ دَعَا بِاسْمِهِ الله الْأَعْظَمِ الَّذِی إِذَا دُعِیَ بِهِ أَجَابَ وَإِذَا سُئِلَ بِهِ أَعْطَی»( حاکم (1856)) «با نام اعظم خداوند درخواست نمود نامی که اگر به وسیله آن درخواست شود جواب داده می شود و اگر طلب چیزی کند به او بخشیده می شود».

الحمید :

الله عزوجل می فرماید:{وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ}( بقره 267)

 «بدانید که خداوند بی نیاز ستوده است»

 و از سنت حدیث کعب بن عجره رضی الله عنه  در تشهد است که پیامبر صلی الله علیه وسلم  به آنها یاد داد که بگویند:«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَعَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ»( بخاری (3370) ، ومسلم (406))

 « خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست همانگونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی همانا تو ستوده و بزرگواری».

الرحمن والرحیم :

الله تعالی می فرماید:{الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ**الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ}( فاتحه 2- 3)

 «حمد و ثنا برای پروردگار عالمیان که بخشنده و مهربان است»

و در سنت ثابت است که پیامبرص روز حدیبیه هنگام نوشتن صلح با مشرکین به نویسنده آن امر نمود که بنویسد:(بسم الله الرحمن الرحیم)( بخاری برقم (2731)) «بنام خداوند بخشنده مهربان».

الحلیم :

خداوند می فرماید:{إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا}( غافر 41)

 و در سنت حدیث ابن عباس رضی الله عنه  است که پیامبرص هنگام سختی و نارحتی می فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَظِیمُ الْحَلِیمُ».( بخاری (6345) ، ومسلم (2730))

و از جمله صفات خداوند عبارتند از:

القدرة :

و این صفت ذاتی برای الله تعالی است که به وسیله کتاب و سنت ثابت می باشد. معنی ذاتی این است که ملازم و همراه برای ذات الله است و از او جدا نمی شود. الله تعالی می فرماید:{إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ}( بقره 20)

 «همانا خداوند بر هر کاری تواناست»

 و از سنت حدیث عثمان بن ابی عاص است که او به سوی پیامبرص از دردی که در بدن او از زمان مسلمان شدنش بوجود آمده بود، شکایت نمود. رسول اللهص به او فرمود:«ضَعْ یَدَکَ عَلَی الَّذِی تَأَلَّمَ مِنْ جَسَدِکَ وَقُلْ بِاسْمِ اللَّهِ ثَلَاثًا وَقُلْ سَبْعَ مَرَّاتٍ أَعُوذُ بعزة اللَّهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ»( مسلم (2202))

 «دستت را بر جایی از بدنت که درد می کند قرار بده و سه بار بسم الله بگو و هفت بار بگو أَعُوذُ بعزة بِاللَّهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأُحَاذِرُ».

الحیاة :

و این صفتی از صفات ذاتیه الله تعالی است. و از اسم او که حی است مشتق شده است و که بیان دلایل آن قبلاً گذشت.

العلم :

صفت ذاتیه برای الله تعالی است که به وسیله کتاب و سنت ثابت است. الله تعالی می فرماید:{وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ} (بقره 255)

 «و به هیچ چیز از علم او احاطه ندارند». و از سنت حدیث جابر بن عبدالله است که پیامبر صلی الله علیه وسلم  در هنگام استخاره به آنها یاد داد که بگویند:«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ وَأَسْتَقْدِرُکَ بِقُدْرَتِکَ» بخاری برقم (6382) .

 «خداوندا من به واسطه علمت از تو طلب خیر و به واسطه قدرتت از تو طلب قدرت می کنم».

الإرادة :

و این از صفات فعلیه است که به وسیله کتاب و سنت ثابت می‌باشد. صفات فعلیه متعلق به اراده و قدرت الله تعالی هستند اگر بخواهد آن را انجام می‌دهد و اگر بخواهد آن را انجام نمی‌دهد. می‌فرماید:{فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ}( انعام 125)

«هرکس خداوند بخواهد هدایت کند سینه اش را برای پذیرش اسلام باز می کند و هرکس بخواهد گمراه کند سینه اش را تنگ می گرداند مثل این است که در آسمان بالا می رود».

 و دلیل از سنت حدیث عبدالله بن عمرم است که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم  شنیدم که می فرمود:«إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ عَذَابًا أَصَابَ الْعَذَابُ مَنْ کَانَ فِیهِمْ ثُمَّ بُعِثُوا عَلَی أَعْمَالِهِمْ» مسلم

 «اگر خداوند بخواهد گروهی را عذاب دهد تمام کسانی که در میان آنها هستند را عذاب می دهد سپس بر اساس اعمالشان آنها را برمی انگیزد».

العلو :

و این از صفات ذاتی است که به وسیله کتاب و سنت ثابت می‌باشد. الله تعالی می فرماید:{سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی}( اعلی 1)

 «تسبیح گوی نام پروردگارت را که بالاتر از همه چیز است» و می‌فرماید: {یَخَافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ}( نحل 50)

 «از پروردگارشان که بالای آنهاست می ترسند» و از سنت حدیث ابوهریرهس که در مبحث اول در بیان ذکر هنگام خواب گذشت و در آن می فرماید:(. . .«اللَّهُمَّ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَیْسَ قَبْلَکَ شَیْءٌ وَأَنْتَ الْآخِرُ فَلَیْسَ بَعْدَکَ شَیْءٌ وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَیْسَ فَوْقَکَ شَیْءٌ وَأَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَیْسَ دُونَکَ شَیْءٌ » . . . ) مسلم (2713) .

«خداوندا تو اول هستی و قبل از تو چیزی نبوده و تو آخر هستی و بعد از تو چیزی نبوده و تو ظاهر هستی و بالای تو چیزی وجود ندارد و تو باطن هستی و چیزی از تو مخفی نیست».

 

الاستواء :

و این از صفات فعلی خداوند است که به وسیله کتاب و سنت ثابت است. الله تعالی می فرماید:{الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی}( طه 5) «خداوند بر عرش استقرار یافت»

 و از قتاده بن نعمان رضی الله عنه  ثابت است که گفت: از رسول اللهص شنیدم که می فرمود:«لما فرغ الله من خلقه استوی علی عرشه»( ذهبی (119))

«و هنگامی که خداوند از خلقش فارغ شد بر عرشش قرار گرفت».

 استواء در لغت عرب به معنی بلندی و ارتفاع است و نحوه استقرار یافتن، بالا رفتن و قرار گرفتن الله تعالی بر عرش لایق به جلالش می باشد.

 

اسماء و صفات وارده در کتاب و سنت به قدری زیاد است که به حساب نمی آید و این تنها نمونه هایی بودند که بر مسلمان واجب است آن را برای الله تبارک و تعالی آن طور که لایق به جلال و کمالش می باشد اثبات نماید همانگونه که خداوند در کتابش برای خود آن را اثبات کرده است. و خداوند نسبت به خود از مخلوقاتش آگاهتر است. و آن را رسول اللهص برایش در سنتش اثبات کرده است و او عالمترین مخلوقات نسبت به پروردگارش می باشد و پند و اندرز را به طور کامل برای آنها و با فصیحترین و بلیغترین بیانها روشن نموده است و بیشتر از همه آنها نسبت به خداوند تقوا دارد و می ترسد. و از تعطیل کردن صفات خداوند یا تشبیه کردن آن به صفات مخلوقات حذر کنید زیرا خداوند می فرماید:{لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ}( شوری 11) «هیچ چیز همانند او نیست درحالیکه او شنوا و بیناست».

شیخ محمد بن صالح العثیمین رحمه الله در کتاب ارزشمند خود؛ القواعدالمثلی فی صفات الله تعالی واسمائه الحسنی" چنین می نویسد:

" «اسماء الله غیر محصورند و عددی معین ندارند»

چون رسول خداصلی الله علیه وسلم در حدیث مشهوری فرموده است:

(اسالک بکل اسم هو لک سمیت به نفسک او انزلته فی کتابک او علمته احدا من خلقک او استاثرت به فی علم الغیب عندک)

«خداوندا! تو را به هر اسمی می‌خوانم که خود را بدان نام نهاده‌ای یا در کتابت نازل فرموده‌ای یا به یکی از بندگان خود یاد داده ای، یا در علم غیب برای خود اختصاص داده‌ای».( رواه احمد (1/391،) صحیح)

و معلوم است نام هایی را که در علم غیب به خود اختصاص داده است هیچ‌کس نتواند آنرا حصر و شمارش کند و بدان احاطه نماید.

و اما فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم که فرموده است:

(ان لله تسعه و تسعین اسما مائه الا واحداً من احصاها دخل الجنه) بخاری کتاب الدعوات (6410).

«همانا خداوند نود و نه اسم دارد، هرکس آنها را بشمارد داخل جنت شود.

دلالت بر حصر اسماء در این تعداد ندارد زیرا اگر مراد از آن حصر اسماء بود،‌ می‌فرمود:

(ان اسماء الله تسعه و تسعون اسما من احصاها دخل الجنة)

«همانا اسماء خدا نود و نه هستند هرکس آنها را برشمارد داخل بهشت شود».

یا عبارتی دیگر از این قبیل:

معنی حدیث این است: این تعداد از اسماء‌الله از آن‌چنان شأن و منزلتی برخوردارند که هرکس آنها را برشمارد داخل بهشت می‌شود. بنابراین جمله: «من احصاها دخل الجنة» مکمل جمله ماقبل است و مستقل نیست. مانند این است بگوئید: من صد درهم به نزد خود گذاشته‌ام تا به عنوان صدقه انفاق نمایم، این جمله مانع آن نیست مبالغی دیگر هم برای مصارف غیرصدقه به نزد خود داشته باشید.

و تعیین این اسماء از جانب رسول خدا صلی الله علیه وسلم  به ثبوت نرسیده و حدیث روایت شده پیرامون تعیین آنها ضعیف است.( اشاره شیخ (رحمه الله) به حدیثی است که ترمذی در (3507) و ابن حبان در (2384) و غیره روایت کرده‌اند.)

ابن تیمیه در فتاوی ص (382) ج (6) از مجموع ابن قاسم گوید: به اتفاق حدیث‌شناسان تعیین اسماء الله از کلام رسول خداص ثابت نیست، و در عبارتی قبل از آن گوید: ولید آن را از زبان بعضی از شیوخ شامی خود نقل کرده است چنان‌چه در بعضی از روایتهای حدیثش این مطلب توضیح داده شده است. و ابن حجر در فتح الباری ج 11، ص 215 گوید: به نزد شیخین (بخاری و مسلم) علت ضعف حدیث روایت نمودن ولید به تنهایی نیست بلکه اختلاف در آ‌ن و اضطراب، تدلیس و احتمال ادراج را نیز می‌توان از علل ضعف آن برشمرد.

و چون تعیین اسماء الله از رسول خداص به ثبوت نرسیده است، سلف در این مورد اختلاف دارند و چندگونه روایت از آنها وجود دارد، و آن‌چه برای من در کتاب و سنت رسول گرامیص روشن شده نود و نه اسم است.

اسماء الله موجود در کتاب عبارتند از: 1- الله: معبود مطلق، 2- الاحد: یگانه، 3- الاعلی: والا در ذات و صفات، 4- الاکرم: نیکوکار، 5- الإله: معبود به حق، 6- الاول: اول بلا ابتدا، 7- الآخر: آخر بلا انتها، 8- الظاهر: بلندمرتبه و غالب، 9- الباطن: نهان و ناپیدا، 10- الباری:‌ آفریدگار، 11- البر: خیر و نیکوکار، 12- البصیر: بینا، 13- التواب:  بسیار توبه‌پذیر، 14- الجبار: بسیار قادر و عظیم، غلبه‌کننده، 15- الحافظ: نگهدار، 16- الحسیب: مراقب و حسابرس، 17- الحفیظ: بسیار نگهدار، 18- الحفی: مهربان، 19- الحق: حق، 20- المبین: آشکار، 21- الحکیم: با حکمت، 22- الحلیم: بردبار،‌23- الحمید: ستایش شده،‌24- الحی: زنده، 25- القیوم: (پاینده) بی نیاز، 26- الخبیر: آگاه، 27- الخالق:‌ آفریننده، 28- الخلاق: بسیار آفریننده، 29- الرئوف: بسیار مهربان، 30 – الرحمن: بخشاینده، 31- الرحیم: مهربان، 32- الرزاق: روزی‌دهنده، 33- الرقیب: مراقب، 34- السلام: مبرا از عیب، 35- السمیع: شنونده،‌36- الشاکر: سپاسگزار، 37- الشکور: بسیار سپاسگزار،‌38- الشهید: حاضر و گواه، 39- الصمد: کسی که برای رفع همه‌ی نیازها رو به سوی او می‌شود، 30- العالم:‌ دانا، 41- العزیز: شکست‌ناپذیر ، 42- العظیم: بزرگوار، 43- العفو: بسیار باگذشت، 44- العلیم: بسیار دانا، 45- العلی: دارای علو مطلق، 46- الغفار: بسیار آمرزنده، 47- الغفور: آمرزنده، 48- الغنی: دارای غنای مطلق، 49- الفتاح: گشاینده، 50- القادر: توانا، 51- القاهر: غالب و مسلط، 52- القدوس: منزه، 53- القدیر: توانا، 54- القریب: نزدیک، 55- القوی: نیرومند، 56- القهار: بسیار غلبه‌کننده، 57- الکبیر: بزرگ، 58- الکریم: صاحب کرم، 59- اللطیف: باریک بین آگاه‏، 60- المؤمن: ایمنی بخش‏، 61- المتعال: بزرگوار و والا، 62- المتکبر: برتر از آن که بر کسی ستم کند، 63- المتین: استوار، 64- المجیب: اجابت‌کننده، 65- المجید: صاحب مجد و بزرگواری، 66- المحیط: احاطه‌کننده بر همه هستی، 67- المصور: صورتگر، 68- المتقدر: توانا و قدرتمند، 69- المقیت: روزی‌دهنده، 70- الملک: پادشاه، 71- الملیک: پادشاه توانا، 72- المولی: سرور و سرپرست، 73- المهین: مطلع بر نهان و آشکار، 74- النصیر: یار و پشتیبان، 75- الواحد: تنهای بی‌نظیر، 76- الوارث: وارث، 77- الواسع: گشاینده، 78- الودود: بسیار مهربان، 79- الوکیل: حافظ و نگهبان، شاهد، 80- الولی: سرپرست و یاور، 81- الوهاب: بسیار بخشنده.

اسماء الله در سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم عبارتند از: 82- الجمیل: زیبا، 83- الجواد: بسیار بخشنده،‌84- الحکم: دادگر عادل، 85- الحیی: صاحب حیا، 86- الرب: پروردگار، 87- الرفیق: دارای رفق و مهربانی، 88- السبوح: بی‌نهایت منزه، 89- السید: سرور و آقا، 90- الشافی: شفادهنده، 91- الطیب: پاک، 92- القابض: پس‌گیرنده، 93- الباسط: گستراننده، 94- المقدم: جلوبرنده، 95- المؤخر:‌ تأخیردهنده، 96- المحسن: احسان‌کننده، 97- المعطی:‌ عطاکننده، 98- المنان: دهنده نعمت‌های بزرگ، 99- الوتر: منفرد و تک و تنهای بی‌مانند.

این بود ذکر 81 اسم در قرآن کریم و 18اسم در سنت رسول خدا صلی الله علیه وسلم  که آنها را بعد از پیگیری در قرآن وسنت جمع آوری کرده ایم هر چند که در اسم (الحفی) مترددم, زیرا بصورت مقید در کلام خدا به نقل از ابراهیم ؛ آمده است:

« إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا» (مریم / 47)

و هم‌چنین نسبت به «محسن» این تردید وجود دارد، چون ما درباره راویان این حدیث که در طبرانی وارد شده است اطلاعی حاصل نکردیم، ولی شیخ الاسلام آن را از جمله اسماء الله برشمرده است.

و بعضی از اسماء الله به صورت مضاف می‌باشند، مانند؛ (مالک الملک، ذو الجلال و الاکرام)."

از تمامی کاربران دعوت می شود که برای پیگیری مباحث شیعه و سنی به سایت اسلام تکس مراجعه کنید.

 

وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین

سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com