::ISLAMPP.COM::     دانلود کل سایت بصورت آفلاین! کلیک کنید     ::ISLAMPP.COM::     @ توجه توجه @ به سؤالات تکراری پاسخ داده نخواهد شد، پس لطفا قبل از ارسال سوال، در سایت جستجو کنید@

 اخبار جديد

صفحه أصلى

فتاواى متن

فتاواى صوتى

فتاواى تصويرى

گروهبندى فتاوى

كتابخانه فتاوى

جديدترين فتاوى

دانلود کتاب

اصول و تعبير خواب

فرستادن سؤال

جستجو در سايت

پيشنهادات و انتقادات

ارتباط با ما

درباره ما

آمار سايت

7121390 تعداد بازديد سايت

29705 تعداد كل فتاوى

9091 تعداد فتاواى متن

11381 تعداد فتاواى صوتى

9233 تعداد فتاواى تصويرى

169321610 تعداد كل فتاواى خوانده وشنيده شده

119372 تعداد كل فتاواى ارسال شده

 

نمايش فتاوى

 

فتاوى -->> -->>  فتواى انتخاب شده

اگر توسل و واسطه به اولیا صحیح نیست پس چرا حاجات ما با توسل بدانها اجابت می شود؟!
شماره فتوى 4952

تعداد بازديد 5811

فرستادن به دوست 

 چاپ كردن

تاريخ اضافه 2010-07-10

 

لطفا در مورد این که بت پرستان حاجتشان را از بت می گیرند و اجابت می شوند توضیح دهید که چگونه با وجود این که آن ها بر حق نیستند چگونه وقتی به مشکلی بر می خورند و برای آن بت قربانی می دهند و یا نیت می کنند که اگر مثلا بیماری لاعلاجشان ، شفا داده شود و یا اینکه بچه دار شوند و از این قبیل مشکلات و وقتی گریه می کنند و از بت حاجت می طلبند ، حاجتشان برآورده می شود و در حقیقت نمی توان این مطلب رو منکر شد که آن ها اصلا حاجت شان را نمی گیرند و یا ما اشتباه می کنیم.


الحمدلله،

از چند جهت می توان به این سوال پاسخ داد:

اول اینکه باید بدانیم که همه چیز به مشیت و اراده ی الله تعالی صورت می گیرد، لذا برآورده شدن حاجات و شفای مریضان بنابر تقدیر الله تعالی قبلا در لوح محفوظ کتابت شده است. لذا می توان از این زاویه به این سوال پاسخ داد که شفای مریض یا برآورده شدن حاجت شخص قبلا مورد تقدیر الهی قرار گرفته و ربطی به پناه بردن شخص به این و آن ندارد یعنی حتی اگر شخص مریض برای شفای خود به بارگاه و قبور اولیا و یا بت خانه ها نیز نمی رفت شفای او قبلا مسجل شده بود.

بعنوان مثال مثلا شخصی برای امتحان کنکور خود را آماده می کند او برای رسیدن به هدف خود، اسباب و وسایلی را بکار می بندد؛ حال اگر الله تعالی از ازل اراده کرده باشند که وی قبول شود و قبولی وی در لوح محفوظ ثبت شده باشد، در این صورت هیچ چیز نمی تواند مانع قبولی وی گرددو و بالعکس چنانکه الله تعالی اراده نکرده باشد اگر تمامی مخلوقات بخواهند تا وی را موفق گردانند، نخواهند توانست زیرا خداوند تقدیر نکرده تا وی در کنکور قبول شود. حال اگر فرض کنیم الله تعالی تقدیر فرموده که آن شخص در کنکور قبول گردد، و آن شخص نیز قبل از ارائه ی نتایج امتحانات بر سر بارگاه و قبور یکی از اولیای خداوند حاضر شده و برای قبولی خود شروع به توسل می کند، بعد که نتایج امتحانات اعلام شد و وی موفقیت خود را دید گمان می کند که قبولی وی به علت حضور وی بر سر  قبر فلان ولی و توسل به او بوده است!! غافل از اینکه حتی اگر بر سر قبور آن ولی نیز حاضر نمی شد باز در امتحانات قبول می گشت زیرا الله تعالی از ازل در لوح محفوظ تقدیر کرده بود که وی قبول شوداما در اینجا شیطان برایش توجیه می کند که اگر به فلان مکان نمی رفت و توسل نمی نمود قبول نمی شد و لذا شخص را به معجزه ی آن ولی معتقد ساخته تا وی را از توحید بسوی شرک بکشاند و بدین طریق شیطان به هدف خود که همان گمراه شاختن انسان ها است نائل می شود.

 

دوما می توان گفت که پناه بردن شخص به غیر خدا و معتقد شدن شخص به آن غیر خدا – حال چه بت باشد یا یکی از اولیا الله – نوعی استدراج است. و استدراج یکی از سنن الهی است؛ که بر اساس این سنت خداوند کسانی را که از راه هدایت و توحید به بیراهه رفته اند و نصایح و اندرزها در آنها تاثیر نکرده، خداوند نیز از آنها قطع امید می کند و اندک اندک و به‌ تدریج‌ آنهارا به‌سوی‌ عذاب‌ می کشاند، بدین گونه‌ که‌خداوند به‌ آنان‌ با وجود گناه‌ و نافرمانی‌شان‌ نعمت‌ می‌بخشد تا به‌ آن‌ سرمست‌ و فریفته شوند و از حقیقت و توبه‌ غافل‌ گردند. پس‌ استدراج‌ درواقع، گرفتن‌ هدایت الهی‌ به‌طور آهسته‌ و به‌ شیوه‌ای‌ است‌ که‌ گمانش‌ را نمی‌برند تا در قیامت بیشتر در عذاب قرار گیرند زیرا آنان استحقاق هدایت را از خود سلب کرده اند و خداوند آنا را به حال خود رها نموده است.

و این معنای سنت استدراج بود چنانکه می توان از آیات قرآنی نیز به این سنت پی برد:

«فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّی إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ» (انعام 44)

یعنی: هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را به روی آنها گشودیم؛ تا (کاملا)ً خوشحال شدند (و دل به آن خوش کنند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ (و درهای امید به روی آنها بسته شد).

و نیز می فرماید :« فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً »(بقره 10) یعنی: در دلهایشان‌ بیماریی‌ است‌، پس خدا نیز بیماریشان‌ را افزایش‌ بخشید.

و بدون شک طلب کردن شفا و حاجت از غیر خدا بیماریی است که اگر این بیماری برطرف نشود خداوند نیز آنها را بیمارتر می کند. و برای همین است که می بینیم بسیاری از مشرکان زمان ما به شرک خود دلخوشند.

و در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه وسلم  فرمودند: «آن‌گاه‌ که‌ دیدی ‌خداوند دنیای‌ دلخواه‌ بنده‌ را به‌ او می‌دهد در حالی‌که‌ او بر گناهان‌ خویش ‌پایدار است‌، بدان‌ که‌ این‌ از سوی‌ باری‌تعالی‌ برایش‌ استدراج‌ است‌».(تفسیر انوار)

 

بر این اساس کسانی که با جود آیات و نشانه های الله تعالی و نیز مبعوث شدن پیامبران و نازل شدن کتاب های آسمانی و پند و اندرزهای بیشمار برای ترک شرک و گمراهی و دوری از شیطان، باز متذکر نمی شوند و همچنان بر شرک و ضلالت خود اصرار می ورزند و حاضر نیستند تا عقل و قلب های خود را باز کنند تا از هدایت خداوندی برخوردار شوند، در عوض الله تعالی نیز آنها را به حال خد رها کرده و آنها قطع امید می کند و برای این کج روی و پشت کردن به هدایت عذاب آنها را دو چندان می نماید بدین طریق که آنها را بر گمراهی خویش ثابت و استوار می گرداند و آنها را به شرک و معصیتشان دلخوش می کند تا همچنان بر آن گمراهی بمانند و به عبارتی توفیق هدایت را از آنها صلب می کند و آنها نیز از توبه غافل می مانند و بدین ترتیب عذاب خداوندی را بر خود واجب می کنند.

و لذا می بینیم که عده ای با رفتن به بتکده ها و قبور و بارگاه اولیاءالله و توسل کردن به آنها، بعد از آنکه به حاجات خویش رسیدند گمان می برند که این نعمت به سبب وجود آنهاست! و لذا بر عمل خود دلخوش و مطمئن می شوند و آنرا نشانه ی حقانیت آن بتها یا اولیاء می دانند! غافل از اینکه همه چیز تحت اراده ی الله تعالی و بر اساس تقدیر اوست و چنانچه بر چیزی اراده فرموده باشد حتما آن چیز اتفاق می افتد حال چه به آن مکانها می رفتند یا نمی رفتند. و غافل از اینکه نزدیک است مشمول استدراج خداوندی قرار گیرند.

 

سوما؛ گاهی ابلیس و شیاطین برای اغوای انسانها و معتقد ساختن آنها به شرک دست بکار می شوند و با آزار رساندن به انسانها سعی می کنند تا فرد اذیت شده را جهت دفع آزاری که به آنها وارد شده است به سوی استفاده از اسباب شرک آمیز همچون تمیمه و تعویذ بکشانند یا آنها را برای شفای درد خود بر سر قبور اولیاء بکشانند. و چنانکه شخص به خواسته ی شیطان گردن نهاد، شیطان نیز دست از آزار و اذیت وی بر می دارد تا چنان در ذهن شخص القا کند که اگر به آن مکان نمی رفت و اقدام به توسل و واسطه نمی کرد شفا نمی یافت و بدین گونه شیطان موفق به اغوای آن شخص شده و وی را از راه توحید به در می کند.

چنانکه در حدیث صحیحی ابن مسعود رضی الله عنه؛ شاگرد مدرسه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم به این نکته ی مهم اشاره می نماید:

حدثنا ‏ ‏أیوب بن محمد الرقی ‏ ‏حدثنا ‏ ‏معمر بن سلیمان ‏ ‏حدثنا ‏ ‏عبد الله بن بشر ‏عن ‏‏الأعمش ‏عن ‏ ‏عمرو بن مرة ‏ ‏عن ‏ ‏یحیی بن الجزار عن ‏‏ابن أخت زینب ‏‏امرأة ‏ ‏عبد الله ‏‏عن ‏زینب ‏‏قالت ‏ 
‏"کانت عجوز تدخل علینا ‏ ‏ترقی ‏ ‏من ‏ ‏الحمرة ‏ ‏وکان لنا سریر طویل القوائم وکان ‏ ‏عبد الله ‏ ‏إذا دخل تنحنح وصوت فدخل یوما فلما سمعت صوته احتجبت منه فجاء فجلس إلی جانبی فمسنی فوجد مس خیط فقال ما هذا فقلت ‏ ‏رقی ‏ ‏لی فیه من ‏ ‏الحمرة ‏ ‏فجذبه وقطعه فرمی به وقال لقد أصبح آل ‏ ‏عبد الله ‏ ‏أغنیاء عن الشرک سمعت رسول الله ‏ ‏صلی الله علیه وسلم ‏ ‏یقول ‏«‏إن ‏ ‏الرقی ‏ ‏والتمائم ‏ ‏والتولة ‏ ‏شرک» قلت فإنی خرجت یوما فأبصرنی فلان فدمعت عینی التی ‏ ‏تلیه فإذا رقیتها سکنت دمعتها وإذا ترکتها دمعت قال ذاک الشیطان إذا أطعته ترکک وإذا عصیته طعن بإصبعه فی عینک ولکن لو فعلت کما فعل رسول الله ‏ ‏صلی الله علیه وسلم ‏ ‏کان خیرا لک وأجدر أن تشفین تنضحین فی عینک الماء وتقولین أذهب ‏ ‏الباس رب ‏ ‏الناس ‏ ‏اشف أنت الشافی لا شفاء إلا شفاؤک شفاء لا یغادر سقما ‏"

از زینب همسر عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که گفت: پیرزنی داخل منزل ما شد و بر ورم و درد (چشمم) تعویذ نمود (و بندی را بر گردنم آویزان کرد)، هرگاه عبدالله قصد وارد شدن به منزل را داشت عمدا سرفه می کرد و صدایی در می آورد، روزی عبدالله وارد منزل شد و هنگامی که صدایش را شنیدم (بند روی گردن خود را ) از وی پنهان نمودم، بعد آمد و نزد من نشست دید که بندی بر گردن دارم، پرسید :این چیست؟ گفتم بوسیله ی آن برای درد چشمم تعویذ شده است. او نیز آن بند را گرفته و پاره پاره کرد و دور انداخت و سپس گفت: براستی که خانواده ی عبدالله از شرک بی نیاز هستند، از رسول خدا صلی الله علیه وسلم شنیدم که می فرمود: «همانا تعویذ، تمائم و توله شرک اند». گفتم؛ روزی از منزل خارج شدم چشمم صدمه دید و از آن اشک آمد اما اگر بر آن تعویذ کردم درد آن آرام گرفته و اشک آن تمام می شد ولی اگز تعویذ را کنار می گذاشتم دوباره از چشمم اشک سرازیر می شد! عبدالله گفت: آن درد از طرف شیطان است که هرگاه آن تعویذ را برگردن می گذاری او نیز انگشت خود را از چشمانت بیرون می آورد و هرگاه تعویذ را کنار بگذاری انگشتش را به چشمانت فرو می کند (تا تو همچمنان از آن تعویذ استفاده کنی) اما اگر عملی را که رسول خدا صلی الله علیه وسلم انجام می داد تو نیز انجام می دادی برایت بهتر و سزاوارتر بود که جهت شفا کمی آب به چشمانت بپاشی و بگوئی: «أذهب ‏ ‏الباس رب ‏ ‏الناس ‏ ‏اشف أنت الشافی لا شفاء إلا شفاؤک شفاء لا یغادر سقما» یعنی: ای پروردگارم مردم! سختی (درد) را از بین ببر، شفا ده که تو شفا دهنده ای، شفائی جز شفای تو نیست، شفائی که دردی به جای نماند.

{ حدیث صحیح است: احمد (1/381) ابوداود: کتاب الطب (3883): باب فی تعلیق التمائم. ابن ماجه: کتاب الطب (3530): باب فی تعلیق التمائم. حاکم (4/ 417، 418) که این حدیث را با شرط مسلم و بخاری صحیح دانسته و ذهبی نیز با وی موافقت کرده است. ابن حبان (1412) – موارد. البانی در الصحیحة (331) آنرا صحیح قلمداد کرده است. و تمیمه چیزی است که بر بدن یا مکانی آویخته می‏شود تا به وسیله آن از ‏چشم حفظ شوند. ‏

‏«الرقی» همان چیزی است که طلسم یا تعویذ نامیده می‏شود و دلیل ‏شرعی، برخی از موارد آنرا از دایره عمومی شرک خارج کرده است که ‏پیامبر صلی الله علیه وسلم  در خصوص دفع چشم و گزیدگی (نیش زدگی) به آن رخصت ‏داده است. ‏

‏« التِوله» همان چیزی است که آنرا درست می‏کنند به گمان اینکه آن ‏زن را برای شوهر و شوهر را برای زنش دوست داشتنی می‏کند. (بین ‏زن و شوهری که از یکدیگر کراهت دارند حس دوستی برقرار می‏سازد). ‏}

 

در این حدیث دیدیم که عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه آن تعویذ را که یکی از اسباب شرک بود از گردن زن خویش بیرون کشیده و دور می اندازد و هرگز عمل او را تصدیق نکرد بلکه به او توصیه کرد که از الله تعالی بخواهد تا درد وی را شفا دهد و برایش توضیح داد که شیطان قصد داشت تا وی را مجبور به استفاده از شرک نماید.

و این صحابه شاگرد مکتب توحیدی رسول الله صلی الله علیه وسلم بود و این درسی بود که ما را متوجه مکر شیطان می کند که چگونه قصد دارد تا انسانها را به امورات خرافی و شرک آمیز معتقد سازد بگونه ایکه شخص نه تنها از شرک خویش غافل مانده بلکه حتی آنرا حقیقتی پسندیده و مشروع بداند!

 

خلاصه اینکه هر امری در این دنیا به مشیت و تقدیر الهی صورت می پذیرد و هیچ اتفاق و رویدادی بدون اراده ی وی رخ نخواهد داد حتی اگر تمامی ابزارها را جهت رسیدن به مقصود بکار بندیم، و مادامیکه خداوند بر مقدری اراده فرموده باشد آن مقدر روی خواهد داد حال چه دیگران بخواهند و چه نخواهند. و از سویی شیطان دائما در حال اغوای بشر است تا آنها را به شرکیات و خرافات معتقد سازد چنانکه قرآن از او نقل می کند:

« قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ * قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ»(ص 82-85)

یعنی: ابلیس گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!» خداوند فرمود: «به حق سوگند، و حق می‏گویم، که جهنّم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروی کند، پر خواهم کرد!»

و در جایی دیگر از او نقل می کند:

« قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ * ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ»(اعراف 16-17)

یعنی: ابلیس گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می کنم! سپس از پیش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان می‏روم؛ و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت!»

 

پس باید مواظب حیله و مکر ابلیس و شیاطین باشیم تا خدای نکرده از راه هدایت خارج نشویم.

علاوه بر این اگر واقعا رفتن نزد بارگاه و قبور اولیا و توسل کردن بدانها مورد پسند شریعت بود حتما یاران و اهل بیت پیامبر رضی الله عنهم اجمعین چنین کاری را می کردند و مردم زمان خود را برای برآورده کردن حاجات خویش راهنمایی می کردند که مثلا بر قبر رسول الله صلی الله علیه وسلم حاضر شوند تا به حاجات خویش برسند ولی آنها که شاگردان مکتب توحیدی پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند هرگز نه خود و نه دیگران را بدان توصیه کردند.

بیاد داشته باشید که؛ آنکسانی که بر سر بارگاه اولیاء حضور می یابند و از آنها طلب حاجات و شفای مریضان خود می کنند و بعد که به هدف خود رسیدند، آنرا بخاطر توسل و واسطه کردن اولیا و بتها می دانند . و فکر می کنند که عمل آنها مورد تایید الله تعالی است وگرنه شفا نمی یافتند!! به حقیقت در دام مکر شیطان و یا استدراج الله تعالی افتاده اند و آنها براستی خسارتمند هستند. ببینید الله تعالی در مورد کسانی که عمل خود را نیک می دانند چه می فرماید:

« قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»(کهف 103-104)

یعنی: «بگو: آیا شما را از کسانی‌که‌ از روی‌ عمل‌ زیان‌کارترین‌ مردمند، آگاه‌ گردانم‌» یعنی‌: ای‌ مردم‌! آیا شما را از کسانی‌ که‌ از روی‌ زیان‌ و خسران‌ اعمال‌، از بدبخت‌ترین ‌مردم‌اند، آگاه‌ گردانم‌؟ آری‌! آگاهتان‌ می‌گردانم‌؛ آنان‌: «کسانی‌اند که‌ کوشش ‌آنان‌ در زندگی‌ دنیا گم‌ شده‌ است‌» گم‌شدن‌ کوشش‌، بطلان‌ و نابودی‌ و به‌هدر رفتن‌آن‌ است‌ «و خود می‌پندارند که‌ نیکو کردارند» یعنی‌: خود مفتون‌ و دلباخته‌ راه ‌و روش‌ باطل‌ خویش‌اند و می‌پندارند که‌ با در پیش‌ گرفتن‌ این‌ راه‌ و روش‌، کار خوبی‌ انجام‌ داده‌ و از آثار و نتایج‌ آن‌ نفع‌ می‌برند. پس‌ اینان‌ زیان‌کارترین‌ مردمند.

 

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین

سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com