در بین فامیل و دوستان افرادی هستند که می گویند حکمی را می پذیریم که مستقیما در قرآن کریم گفته شده باشد و غیر از آیات قرآن قبول نداریم و اینها به صحت احادیث و سنت شریف که به ما رسیده شک دارند و به هیچ دلیل و حجتی قانع نمیشوند! حکمشان و وظیفه ما در مقابل آنها چیست؟
الحمدلله، آنچه که پیامبر صلی الله علیه وسلم بر وجه تشریع سخن می گوید، مبنای آن وحی الهی بوده و قرآن کریم بر این امر دلالت می کند که مصدر آن وحی از جانب خداوند متعال است؛ چنانکه می فرماید: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی» (نجم 3 - 4). یعنی: و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست. پس بر طبق این آیه ی مبارکه اقوال پیامبر صلی الله علیه وسلم همانند قرآن است؛ البته از این جهت که مصدر هر دو (قرآن و سنت) وحی از سوی خداست و با این تفاوت که قرآن هم لفظ و هم معنای آن وحی است ولی سنت فقط معنی آن داخل در وحی است. علامه عبدالرحمن سعدی رحمه الله در تفسیر خود ذیل این آیه می نویسد: «و این دلالت می نماید که سنّت و حدیث از جانب خدا بر پیامبرش وحی می شود. همان طور که خداوند متعال فرموده است: «وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَیکَ الکِتَبَ وَالحِکمَةَ» و خداوند کتاب و حکمت (سنت) را بر تو نازل فرموده است. و بر این دلالت می نماید که پیامبر در آن چه از خداوند خبر می دهد و در تبیین شریعت الهی معصوم است چون کلام او از روی هوی و هوس صادر نمی گردد، بلکه از وحی بر می آید که بر او وحی می شود.» بر این اساس از آنجایی که پیروی از قرآن واجب است - به این دلیل که از سوی الله تعالی نازل شده - پیروی از اقوال و افعال پیامبر صلی الله علیه وسلم که بر وجه تشریع صادر شده اند نیز واجب است، زیرا معنای فرموده های پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز همانند قرآن از جانب الله تعالی است. خداوند تبارک و تعالی وظیفه ی بیان و تشریح معانی قرآن و تفصیل احکام مجمل آن را بر عهده ی پیامبرش نهاده است. چنانکه می فرماید: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» (نحل 44). یعنی: و قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی. بعضی از نصوص قرانی از لحاظ معنی مشکل و مجمل بشمار می آیند لذا لازم است شرح و توضیح آنها از طرف خداوند عزوجل باشد، چون ایشان قرآن را نازل فرموده اند و خودش به مراد خود آگاه است و کسی را از آن مطلع نگردانیده مگر پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم، بنابراین بیان و تشریح پیامبر صلی الله علیه وسلم متممی برای قرآن است و جهت شناخت مطلوب احکام شرعی ضروری است، لذا بیان پیامبر صلی الله علیه وسلم جزو یکی از ادله ی احکام خواهد شد. و از این آیه درمییابیم که تبیین کتاب از مهمترین مأموریتهای پیامبر صلی الله علیه وسلم است. بدین سبب است که تمام افعال، اقوال و احوال ایشان بیان و تفسیر کتاب الهی می باشد و نیز بدین سبب است که فهم کتاب، بدون فهم سنت کامل نیست. برای نمونه چند مثال از قرآن را می آوریم که بصورت مجمل آمده اند و پیامبر صلی الله علیه وسلم در احادیث صحیح آنها را تفصیل و تشریح نموده اند: خداوند متعال می فرماید: «وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ» (بقره: 43). یعنی: و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید. از این آیه تنها وجوب نماز و زکات فهمیده می شود، اما ماهیت نمازی که واجب شده و کیفیت آن و تعداد رکعات آن و اینکه نماز بر چه کسی واجب است و در طول حیات باید چند بار تکرار شود؟ یا کیفیت زکات چگونه است؟ یا در چه اموالی و به چه مقداری واجب است و شرایط وجوب زکات چیست؟ در آن نیامده است. ولی پیامبر صلی الله علیه وسلم در احادیث صحیح، بطور کامل کیفیت نماز و زکات را تشریح فرموده اند و اگر این احادیث نبودند، در آنصورت ممکن بود هرکس هرطور که می خواست نماز می خواند و یا زکات می داد. «وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ » (بقره: 196) یعنی: و برای خدا حج و عمره را به پایان رسانید. در این آیه ارکان و واجبات حج فهمیده نمی شود! آیا همان اعمالی است که در جاهلیت انجام می شد؟ یا چیز دیگری است؟ هدف از این حج کدام است وچند مرتبه در طول زندگی واجب است؟ ولی پیامبر صلی الله علیه وسلم در ایام حج مناسک حج را ادا می کردند، و به اصحاب خود فرمودند: «خذوا عنی مناسککم»مناسک و روش حج خود را از من بیاموزید. صحیح مسلم. یعنی بنگرید من در اعمال حج و عمره چه می کنم، شما هم به من تأسی و اقتدا کنید. و نمونه های فراوان دیگری در این مورد وجود دارند که هیچ کدام ازآنها به تنهایی با عقل فهمیده نمی شوند. می توان برای روشن شدن بیشتر موضوع بین اجتهادات علما و سنت مطهر مقایسه ای کرد تا بیشتر متوجه شویم که عقل آن بزرگان تا کجا می رود و اگر سنت وجود نمی داشت می توانستیم به کدام یک از این احکام دست پیدا کنیم و چگونه می توانستیم به این سؤالات جواب دهیم. فرض کنید می توانستیم به بعضی از آنها جواب دهیم آن هم به طور ناقص پس جواب سؤال های دیگر چه می شد؟ اگر هیچ کس نتواند به آنها جواب دهد پس تکلیف مردم چه می شود؟ آیا چنین کاری عبث نیست که خداوند احکامی بفرستد ولی برای مردم مفهوم نباشد؟ همه ی این مطالب ما را به این راهنمایی می کنند که خداوند ما را مکلف به این مجملات نمی کند، او به عقل و ادراک ما آگاه و مطلع است، می داند که شرح مجملات از عهده ی ما بر نمی آید پس باید روشنگری همراه قرآن فرستاده شود. از سویی و لازمه ی حفظ قرآن، حفظ احکام و قوانین شریعت نیز می شود، چطور می توان پنداشت که خداوند حفظ قرآن و احکام آنرا تضمین کرده باشد ولی نحوه ی دقیق برخی از احکام آن برای بشر مشخص نباشد. چنانکه در قرآن از وجوب اقامه ی نماز و پرداخت زکات بسیار آمده ولی کیفیت نماز و زکات و اینکه مثلا حد نصاب زکات چقدر می باشد برای کسی که فقط قرآن را مصدر تشریع می داند مشخص نیست. و یا خداوند در قرآن ذکری از تشهد نکرده و تنها از قیام و رکوع و سجود سخن به میان آورده، همچنین قرآن نماز و روزه را از زن حائض ساقط نکرده بلکه تنها از وجوب نماز سخن گفته است. ولی قطعا این امر با تضمین خداوند در حفظ قرآن و احکام آن در تضاد خواهد بود، بنابراین نتیجه می شود که حفظ قرآن فقط مشمول آیات آن نمی شود بلکه شامل تشریح و بیان پیامبر صلی الله علیه وسلم بر آن آیات نیز می گردد و در این شرایط است که قرآن واحکام آن حفظ خواهند شد و لازمه ی حفظ بیان قرآن نیز حفظ سنت نبوی است و همانطور که خداوند متعال انسانهایی را سبب و وسیله ی حفظ قرآن قرار داد، انسانهای دیگری را سبب و حفظ سنت پیامبرش قرار داد تا بدین ترتیب کلام خود و بیان پیامبرش را بر آنها برای تمامی انسانها محفوظ بدارد و آنرا حجتی بر آنها قرار داد. این عده که فقط خود را ملزم به پیروی از قرآن میدانند و احادیث را قبول ندارند به (القرآنیون) شهرت یافتهاند، از نظر آنها فقط قرآن برای زندگی بشری کافی است و احادیث و سنّت نبوی قابل قبول نیست و لزومی ندارد. آنها قرآن را از براساس عقل و هوی و هوسشان تفسیر میکنند و برای تفسیر قرآن کاری به سنّت پیامبر صلی الله علیه وسلم ندارند و اگر هم، دنبال سنّت و احادیث رسولالله صلی الله علیه وسلم بروند آنچه را قبول میکنند که با عقل و هوی و هوسشان همخوانی دارد و آنچه را هم که با آن همخوانی ندارد رد میکنند. پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمان حیاتش، ما را از چنین قوم و تفکری بازداشته و میفرماید : «لا ألفین أحدکم متکئا علی أریکته یأتیه الأمر من أمری مما أمرت به و أو نهیت عنه، فیقول لا أدری ما وجدنا فی کتاب الله إتبعناه : کسی از شما را نبینم، در حالیکه بر جایش تکیه داد ـ لم داده است ـ و دستوری از دستورات، من ـ آنچه بدان امر کرده و یا از آن نهی کردهام ـ برایش بیاید و بگوید، من نمیدانم و تنها از آنچه که در قرآن آمده، پیروی میکنم و کاری به فرمودة پیامبر ندارم». ترمذی. و همچنین از ابوهریره، روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید : «ترکت فیکم أمرین لن تضلوا ما تمسکتم بهما کتاب الله و سنة رسولالله : در میان شما دو چیز را به جا میگذارم و مادامی که به آن دو دست بگیرید و به آن عمل کنید گمراه نمیشوید، کتاب خدا و سنّت رسولالله صلی الله علیه وسلم (همان احادیث و روایات رسولالله)». (امام مالک.) در این حدیث، پیامبر صلی الله علیه وسلم پیروی تنها از قرآن را بدون همراهی حدیث گمراهی و ضلالت دانسته است. و در جای دیگری میفرماید : «ما وجدنا فیه حرام حرمناه إلا و إنی أوتیت القرآن و مثله معه : اقوامی پیدا میشوند و آنچه را که در قرآن حرام است، حرام میدانند در حالیکه به من قرآن و آنچه که مانند قرآن و همراه قرآن است، داده شده است (حدیث و سنّتش)». و یا میفرماید : «ألا إن ما حرّم رسولالله مثل ما حرّم الله : آگاه باشید آنچه را که پیامبر حرام کرده مانند این است که خدا آنرا حرام کرده باشد». اما انکار احادیث بستگی دارد: آیا حدیث آحاد است یا متواتر؟ اگر آحاد است، صحیح است یا ضعیف و.. علما متفقند که کسی که انکار متواتر نماید او کافر می شود – البته پس از اقامه ی شروط تکفیر و رفع موانع آن – اما کسی که انکار آحاد کند، در اینصورت علما نظرات متفاوتی دارند: عده ای از علما چنین شخصی را کافر نمی دانند و گفته اند چون آحاد ظنی الثبوت است و عده ای دیگر از علما فرموده اند که مادامیکه حدیث صحیح باشد، انکار آن موجب کفر است. بنابراین لازمست در ابتدا رتبه و درجه ی حدیث انکار شده را جویا شد و بعد حکم داد. اما کسی که بکلی منکر احادیث و حجیت آنهاست، پس بدون شک چنین کسی بر خلاف راه مومنین حرکت کرده و مشمول حکم این آیه خواهد شد: « وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَی وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّی وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا» (نساء 115). یعنی: کسی که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند، و از راهی جدا از راه مؤمنان پیروی نماید، ما او را به همان راه که میرود میبریم؛ و به دوزخ داخل میکنیم؛ و جایگاه بدی دارد. در حالیکه مسلمانان از صدر اسلام تا کنون بر حجیت احادیث اجماع کرده اند، بنابراین کسی که منکر حجیت احادیث و سنت نبوی شود او از مومنان و مسلمانان نیست. بر این اساس چنین اشخاصی را بایستی به راه مومنان فراخواند و قبیح بودن اعتقاد آنها را برایشان تفهیم نمود و اگر پس از نصیحت باز بر راه فاسد خود باقی ماندند، پس هم باید از چنین اشخاصی دوری نمود و هم آنکه دیگران را از خطر اعتقاد آنها تحذیر نمود تا بکلی چنین افرادی مطرود شوند و دیگران از باورهای فاسدشان تاثیر نپذیرند. والله اعلم وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت IslamPP.Com
|