آیا کتاب الکامل ابن اثیر قابل استناد است؟
الحمدلله، کتاب " الکامل فی التاریخ" مانند کتاب " تاریخ الامم والملوک" طبری و "البدایة والنهایة" ابن کثیر، کتاب معتبر و مفیدی است و می توان به آن استناد کرد. اما این دلیل نمی شود که کل مطالب و روایات آن کتابها صحیح باشند، زیرا اولاً مولفین آنها معصوم نبودند که مرتکب اشتباه نشوند، دوما: آنها هرآنچه از روایات شنیده اند در آن کتابها ثبت کرده اند و ممکن است در این میان بعضی از روایتها صحت نداشته باشند و مؤلف بخاطر امانت علمی آنها را در کتابش ثبت کرده ولی کار بررسی صحت آن روایتها را به محققین سپرده اند. پس هرگاه به این کتابها استناد کردید، باید مطمئن شوید که آن روایت صحیح است، همانگونه که تا از صحت حدیثی مطمئن نباشیم به آن استناد نمی کنیم، که معمولا انجام اینکار برای عوام سخت است و لذا باید به نتایج کار محققین مراجعه کنند. فقط بیاد داشته باشید که هر روایتی که در سند آن شخصی بنام " لوط بن یحیی" با کنیه "ابومخنف" وجود داشت، بدانید که آن روایت صحیح نیست. ابن معین درباره او میگوید: ثقه و مورد اعتماد نیست. و ابو حاتم میگوید: حدیث او قابل قبول نیست. و باری ابو حاتم را درباره ابو مخنف پرسیدند دستهایش را به همدیگر زد و گفت: نیازی به پرسیدن ندارد. و دار قطنی میگوید: ضعیف است. و ذهبی میگوید: ناقلی بد و فاسد است که قابل اعتماد نیست. مراجعه کنید به: میزان الاعتدال 3/419، الجرح والتعدیل 7/182 السان المیزان 4/492. بنابراین شما وقتی تاریخ طبری را باز کردید و روایتی در آن دیدید که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم در آن عیبجویی شدهاند و روایتکننده ابو مخنف بود باید آن روایت را دور بیندازید، چون ابو مخنف آن را روایت کرده است. و ابو مخنف هم بدعتگذار بوده و هم دروغگو و هم روایات زیادی گفته است. تنها ابو مخنف نیست بلکه او معروفترین راویان است و غیر از او فردی مانند الواقدی (محمد بن عمر بن واقد) که متهم به دروغگویی است. و روایاتش قابل قبول نیست، تردیدی نیست که واقدی مورخ بزرگ و آگاه به تاریخ است اما او مورد اعتماد نیست. و سومی سیف بن عمر التمیمی است که او نیز مورخ معروفی است اما روایات او قابل قبول نیست و متهم است. و همچنین کلبی (محمد بن السائب الکلبی) که دروغگویی معروف است، پس بنابراین باید انسان در روایت این افراد و امثالشان تحقیق کند. پس ما باید تاریخ را آن گونه بخوانیم که احادیث پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را میخوانیم. ما وقتی بخواهیم احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم را بخوانیم باید تحقیق کنیم که آیا این حدیث از پیامبر صلی الله علیه وسلم صحیح است یا خیر؟ و ما تا سند و متن را بررسی نکنیم نمیتوانیم به صحت یا عدم صحت حدیث پی ببریم، و اهل علم حدیث و راویان آن را مورد بررسی قرار دادهاند و احادیث آنها را بررسی نموده و درست را از نادرست مشخص کردهاند، و در نتیجه این احادیث از احادیث دروغی و ضعیفی که در لابلایاشان آورده شدهاند پاک شدهاند. اما تاریخ با حدیث فرق میکند، گاهی میبینیم که بسیاری از روایتهای آن سند ندارند، و گاهی میبینیم که اسناد هست ولی افرادی که در اسناد این روایت هستند افرادی ناشناختهاند و هیچ جایی شرح حالشان بیان نشده است، و هیچ کس از اهل علم در تایید یا ردّ آنها چیزی نگفته است، پس در این وقت حکم کردن در مورد چنین روایتی برای ما دشوار میشود، چون که ما وضعیت بعضی از افراد سند را نمیدانیم. پس موضوع تاریخ از حدیث دشوارتر است، اما به معنی این نیست که در آن تساهل کنیم، بلکه باید تحقیق کنیم و بدانیم که تاریخ خود را چگونه فرا بگیریم، و شاید کسی بگوید که با این طریقه بسیاری از تاریخ را از دست خواهیم داد. در پاسخ میگوییم بسیاری از تاریخ را از دست نخواهیم داد، زیرا که بسیاری از روایات تاریخ که ما به آن نیاز داریم – به خصوص در این بحث – با سند ذکر شدهاند و این اسناد در خود کتابهای تاریخ مانند تاریخ طبری ذکر شدهاند و یا اینکه در کتابهای حدیث چون بخاری و مسند احمد و جامع الترمذی و مصنف ابن ابی شیبه ذکر شدهاند، و نیز در کتابهای تفسیری که بعضی از روایات تاریخی را با سند ذکر میکند مانند تفسیر ابن جریر و تفسیر ابن کثیر بیان شدهاند. و گاهی در کتابهای مخصوص که به دورانهای خاصی از تاریخ پرداختهاند بیان شدهاند مانند کتاب حروب الرده کلاعی و یا کتاب تاریخ خلیفه بن خیاط، منظور این است که ما از آن که سندی برای روایتی بیابیم در نمیمانیم. و اگر سندی نیابیم از اصل کلی پیروی میکنیم و آن این است که خدا وپیامبرش صلی الله علیه وسلم اصحاب را ستودهاند، ـ چنانکه خواهد آمد ـ پس اصل این است که آنها عادل و درستکار بودهاند، و هر روایتی که از اصحاب خرده میگیرد باید به سند آن نگاه شود، اگر سند آن صحیح بود باید به تاویل و توضیح آن روایت نگاه کرد، و اگر سند ضعیف بود یا اصلاً سندی نداشت ما از اصل و قاعده کلی پیروی میکنیم و آن این است که اصحاب عادل و درستکارند. پس به هنگام خواندن تاریخ باید با دقت و تشخیص درست از نادرست آن را مورد مطالعه قرار داد به خصوص تاریخ اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم. وقتی کتابهای تاریخ را میخوانیم باید از حرکت با رأی و دیدگاه مؤلف بپرهیزیم و بلکه باید به اصل روایت نگاه کنیم نه به رأی و نظر مؤلف، و نیز باید به هنگام خواندن انصاف را مدّ نظر داشته باشیم. وقتی تاریخ اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را میخوانیم باید به دو چیز معتقد باشیم: اول: اینکه معتقد باشیم که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از پیامبران خدا بهترین انسانها هستند، چون که خداوند تبارک و تعالی آنها را ستوده است و در چندین حدیث بیان شده که اصحاب پیامبر بعد از پیامبران خدا بهترین انسانها هستند و در میان امتها بهترین امت هستند. دوم: اینکه بدانیم که اصحاب پیامبر خدا معصوم نیستند. بله ما معتقدیم که اگر همه آنها بر چیزی اجماع کنند به خطا نمیروند و اجماع آنان معصوم است چون پیامبر صلی الله علیه وسلم به ما خبر داده که این امت بر گمراهی اتفاق نخواهد کرد، پس اصحاب از اجماع کردن بر خطا معصومند، اما افراد آنها معصوم نیستند، و فقط پیامبران و ملائکه معصومند، و غیر از پیامبران و ملائکه از دیدگاه ما کسی معصوم نیست بنابراین ما باید معتقد باشیم که اصحاب بهترین انسانها هستند، و نیز معتقد باشیم که آنها معصوم نیستند. پس اگر با روایتی برخورد کردید که در آن یک صحابی مورد عیبجویی قرار گرفته بود قبل از پذیرفتن یا نپذیرفتن آن به سندش نگاه کنید، اگر سند صحیح بود پس بدان که آنها معصوم نیستند و مانند سایر انسانها دچار اشتباه میشوند، و اگر سند ضعیف بود از اصل و قاعده کلی پیروی کن و آن اینکه آنها بعد از پیامبران بهترین انسانها هستند. و اگر شما قادر به تشخیص اسناد نیستید تاریخ ابن کثیر (البدایه والنهایه) را بخوانید، و "تاریخ الاسلام" ذهبی را مطالعه کنید، و بهترین کتاب "العواصم من القواصم" ابن عربی است که در مورد برهه ای از تاریخ اسلام سخن گفته است. والله اعلم وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت IslamPP.Com
|