پوشیدن لباس عربی در کشوری غیر مسلمان یا غیر عرب
 

پوشیدن لباس عربی در کشوری غیر مسلمان یا غیر عرب

الحمدلله،

در مورد لباس شهرت احادیثی وارد شده است، از جمله حدیث ابن عمر رضی الله عنه که گفت : رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود : « مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ شُهْرَةٍ فِی الدُّنْیَا أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ مَذَلَّةٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». یعنی : «کسی که در دنیا لباس شهرت به تن کند در آخرت خداوند لباس ذلت به او می‌پوشاند». به روایت أبوداود (4029)، ونسائی در "السنن الکبری" (5/460)، وابن ماجه (3606) و"مسند احمد" (2/92) و علامه البانی و شعیب أرناؤوط آنرا حسن دانسته اند.

علامه سرخسی در کتاب می گوید : «مراد اینست که لباسی نپوشد که آنقدر نیک و عالی باشد بگونه ایکه مردم با انگشت خود او را به همدیگر نشان دهند، یا لباسی آنقدر کهنه و قدیمی بپوشد که مردم او را انگشت نشان گیرند، اولی اسراف می کند و دومی تنگ نظری، و بهترین چیز میانه آنست» "المبسوط" (30/268).

و شارح سنن ابوداود بنقل از ابن اثیر آرده : «شهرت، یعنی ظاهر کردن شیء، و مراد آنست که لباس او بین مردم مشهور شود به این دلیل که رنگ لباس او با رنگ لباس مردم متفاوت است و چشم های مردم را به سوی خود جلب می کند، و با کبر و بزرگ منشی بر مردم فخرفروشی می کنند».

سندی گفته : «یعنی : هرکس لباسی بپوشد که قصد مشهور شدن بین مردم را داشته باشد، حال چه آن لباس نفیس باشد و به جهت تفاخر به دنیا بپوشد، و یا فرد خسیسی باشد که بقصد اظهار زهد و ریاء بپوشد».

و سفیان ثوری رحمه الله می گوید : «(سلف صالح) دو شهرت را ناپسند می دانستند : لباس عالیقدری که انظار مردم را به سوی خود جلب می کند، و لباس زشت و تحقیرآوری که دینش را بوسیله آن خوار می کند» "التواضع والخمول" ( ص 88) .

و اما معیار و ملاک شهرت بودن؛ عادت مردم و مجتمعی است که انسان در آنجا زندگی می کند، هرآنچه که مردم آنجا آنرا اسراف و نشانه کبر بدانند، یا زشت و ناستوده دانند، پس پوشیدن آن مکروه است.

همچنین لباسی که عادت و عرف مجتمع آنرا نمی پسندد، و آنچه که در هیئت یا رنگ با لباس رایج و متداول آنها مخالفت داشته باشد، بگونه ایکه مردم را به سخن و غیبت بیاندازد و در مورد قصد و نیت او به گمان وادارد، آن لباس نیز جزو لباس شهرت محسوب خواهد شد،  مسلمان نباید کاری کند که مردم را به غیبت خویش سوق دهد. اما لباسی که مردم مجتمع آنرا ناپسند نمی دانند و غریب نمی شمارند، و به دیدن و استعمال آن عادت گرفته اند و با پوشش آن موافقت کرده اند، پس مادام که عورت را بپوشاند ایرادی ندارد پوشیده شود.

از عدی بن فضل نقل شده که گفت : ایوب به من گفت : « اُحْذُ نعلین علی نحو حذو نعل رسول الله صلی الله علیه وسلم . قال : ففعلت، فلبسها أیاما ثم ترکها ، فقلت له فی ذلک فقال : لم أر الناس یلبسونها» ابن أبی الدنیا در "التواضع والخمول" (رقم/62).

یعنی : «کفش هایت را مانند کفش رسول خدا صلی الله علیه وسلم بپوش، او نیز برای چند روز چنین می کند ولی بعدا آنرا ترک می کند، علت آنرا جویا شد، گفت : دیدم که مردم اینگونه کفش نمی پوشند».

و از حصین نقل شده که گفت : زبید یمامی کلاه درازی می پوشید، شنیدم که ابراهیم نخعی بر او ایراد می گرفت، به او گفتم : ولی مردم این لباس را می پوشیدند، گفت : آری، ولی الان کسی آنرا نمی پوشد و اگر امروز کسی آنرا بپوشد مشهور شده و انگشت نما می شود».

روایت ابن أبی شیبة در "المصنف" (6/81).

در کتاب دائرة المعارف فقهی آمده : «پوشیدن لباسهایی که با عادت (و عرف) مردم مخالفت می کند، مکروه است، زیرا موجب شهرت است، یعنی نزد مردم مشهور شده و انگشت نما می شود، و این امر منجر به غیبت او (توسط دیگران) میشود، و (چون وی سبب اینکار شده) او نیز در گناه غیبت با آنها شریک خواهد شد» "الموسوعة الفقهیة" (6/136-137).

(البته ترک این مسائل تنها مختص به عادات می شود نه مستحبات یا واجبات، بنابراین کسی نمی تواند به بهانه مخالفت فلان مستحب یا واجب با عرف رایج آنرا ترک گوید).

پس هرکس لباسی بپوشد که به نسبت مجتمع اسراف باشد، و از آن احساس تکبر و خودبزرگ شود، و یا لباس حقیر و کهنه ای – به نسبت مجتمع - بپوشد که از آن احساس زهد و عبادت شود، او از اعتدال تجاوز کرده است، بلکه بایستی لباسی بپوشد که مردمان مجتمع او بر آن عادت گرفته اند تا بین آنها شهرت نگیرد و از آنها متمایز نشود که موجب شود دیگران او را غیبت کنند، ضمن اینکه لباس باید عورت را بپوشاند.

و مادام که در کشورهای غربی لباس عربی غریب است و مردم آنرا مقبول نمی دانند، افضل آنست که لباس متداول مردم را بپوشید، بشرطیکه لباس ساتر عورت باشد و تنگ و یا شفاف هم نباشد.

شیخ الاسلام ابن تیمیه می گوید : «اگر مسلمان در دارالحرب باشد و یا دارالکفر غیر محارب، او مؤظف نشده که در ظاهر با آنان مخالفت کند، زیرا ممکن است به وی ضرری وارد شود.

بلکه گاهی برای مسلمان مستحب یا واجب است که اگر مصلحت دینی درکار باشد؛ گاها در ظاهر با آنها موافقت داشته باشد، مصلحتی مثل دعوت دادن آنها به دین و امثال این که جزو مصالح صالحه باشند.

اما در دارالاسلام و دارالهجرة که خداون دینش را در آنجا عزب بخشیده، و بر کافرین جزیه قرار داده شده است، در آنجا مخالفت (با ظاهر کفار) مشروع است» " اقتضاء الصراط المستقیم " (1/471-472) .

منبع : سایت (الإسلام سؤال وجواب).

 

والله اعلم

وصلی الله علی نبینا محمد وعلی اله وصحبه وسلم

سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com